۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

عجب صبری خدا دارد

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
که اول ظلم را میدیدماز مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبایی و زشتی
بروی یکدگر ویرانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
که در همسایه ی صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم
بر لب پیمانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
که میدیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ،
واژگون مستانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
نه طاعت میپذیرفتم
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگر ها تیز کرده
پاره پاره در کف زاهد نمایان
سبحه ی صد دانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو
آواره و دیوانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپای وجود بی وفا معشوق را
پروانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
به عرش کبریایی با همه صبر خدایی
تا که میدیدم عزیز نا بجایی نار بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد،
گردش این چرخ را
وارونه بی صبرانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم ،
که میدیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه ی این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه ی عشق و وفا معدوم هر فکری
در این دنیای پر افسانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم؟
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای
تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد.
وگرنه من به جای او چو بودم
یکنفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد
معینی کرمانشاهی

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

حکایت نتیجه دار

حکایت فرموده اند در زمانهای خیلی خیلی قدیم که هنوز اتوبوس اختراع نشده بود،روزی کلاغی و دارکوبی و روباهی سوار هواپیما شدند تا از سمرقند به بخارا سفر کنند.این سه دوست خیلی اهل شوخی و مزاج بودند.آن ها همه چیز و همه کس را دست می انداختند و به ریش و سبیل همه می خندیدند.در این سفر هنگامی که هواپیما اوج گرفت،با یکدیگر گفتند:((بچه ها بیایید سر به سر خانم مهمان دار بگذاریم و کلافه اش کنیم.))آن گاه از این فکر شیطانی بسیار خندیدند و از شدت خنده بر جای خود لولیدند.پس،اول کلاغ دکمه ای را که بالای سرش بود فشار داد و چراغش روشن شد.این دکمه مخصوص احضار مهمان دار بود.بانویی که مهمان دار بود و زیبا و با ادب بود،آمد و در کمال مهمان نوازی گفت:((بفرمایید جناب آقای کلاغ،کاری داشتید؟))کلاغ خنده ای قارقاری کرد و گفت:((نخیر جانم!قاری نداشتم.یعنی کاری نداشتم.می خواستم ببینم این دکمه سالم است یا نه.حالا که فهمیدم سالم است کلی خوش به حالم شد.مگر نه بچه ها؟))آن گاه هر سه نفرشان بسیار خندیدند و از این شوخی لذت ها بردند.هواپیما می لغزید و سینه ی سفید ابرها را می شکافت وبه پیش می تاخت.اندکی بعد،دارکوب،دکمه ی احضار را جیز کرد.مهمان دار با شتاب آمد و دست بر سینه گفت:((امری بود جناب دارکوب؟))دارکوب قیافه ای شاهانه به خود گرفت و فرمود:((نخیر جانم امری نبود.تا اطلاع بعدی لطفا اندکی سکوت)).سپس آن چنان خنده ای کردندکه هواپیما به لرزه در آمد و شدیداً تکان خورد.تو پنداری درون یک دست انداز یا چاله ی هوایی افتاد.این بار نیز مهمان دار لبخندی آموزشی به ایشان تقدیم کرد و از محضرشان دور شد.سومین دفعه نوبت آقا روباهه بود.روباه انگشت دراز خویش را بر دکمه ی مخصوص گذاشت و از صمیم قلب فشرد.باز همان مهمان دار مهربان از گرد راه رسید و با لبخندی که درونش اندکی خشم نهفته بود،گفت:((جناب آقای روباه کاری بود؟))روباه خنده ای زیر زیرکی کرد و گفت:((نخیر جانم!سرِ کاری بود.البته ببخشید که این شوخی کمی تکراری بود.))این بار مهمان دار از کوره در رفت و با خشم گفت:((جدی؟حالا من هم آن چنان بلایی بر سرت بیاورم که از هر چه شوخی جدید و تکراری است پشیمان بشوی.))روباه خندید و دست بر کمر گذاشت و گفت:(( عجب مزاج بامزه ای!مثلا چه کارم می کنی؟!))مهماندار گردن دراز روباه را بگرفت و از صندلی جدایش کرد و کشان کشان تا جلو در هواپیما برد.روباه ناباورانه گفت:((می دانم که تو هم شوخی ات گرفته،پس رهایم کن تا تشریف ببرم پیش دوستانم.))مهمان دار کلید به قفل در هواپیما انداخت و دستگیره اش را پیچاند و گفت:((حال نیک نظر کن تا ببینی جدی می گویم یا شوخی می کنم))!چشم های روباه لبریز از اشک شد.تو پنداری شیر سماوری را بگشوده باشی.با گریه ای که از او بعید می نمود گفت:((بنده اصلا سر در نمی آورم)).مهمان دار گفت:((از چه چیزی سر در نمی آوری؟))روباه گفت:((کلاغ و دارکوب نیز با شما این شوخی را کردند؛اما چرا شما فقط زورت به من رسیده و می خواهی بنده را وسط زمین و آسمان پیاده کنی؟))مهمان دار لبخندی زهر آگین زد و گفت:((اصل مطلب همین جاست که تو از درک آن گیجی.آنان پرنده هستند و در قانون هواپیمایی ها،احترام پرنده ها بسیار واجب است.))روباه نگاهی به دوستانش کرد که بی خیال او را تماشا می کردند.سپس نالید:((ولی من شوخی.... .))مهمان دار گفت:((تو که پرنده نیستی،بی جا می کنی در آسمان شوخی می کنی.زود از جلو چشمم دور شو!))و در کمال بی رحمی در هواپیما را گشود و او را از هواپیما اخراج کرد.حالا کاری نداریم که روباه روی سقف یک مرغداری سقوط کرد و پس از سقوط خود را تکاند و شکمی از عزا در آورد؛ولی این حکایت قدیمی چند نتیجه دارد که در پندآموزی آن نباید شک کرد:



نتیجه ی اخلاقی:اگر پرواز بلد نیستی مثل بچه ی آدم سوار هواپیما شو و حرف نزن.



نتیجه ی جنگلی:شوخی با مهمان دار هواپیما در آسمان مثل بازی با دم شیر است.



نتیجه ی ضرب المثلی:کبوتر باکبوتر،باز با باز؛کند هم جنس با هم جنس شوخی!

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

ترجمه نامه رکسانا صابری در خصوص عطف توجه به وضعیت یاران ایران




8 جولای 2009
آقای لئونارد لئو
ریاست محترم
کمیته ایالات متحده در مورد آزادی دینی بین المللی :
تقاضا دارم کمیته شما، کاخ سفید و وزارت امور خارجه آمریکا اقدامات بیشتری را جهت مطرح نمودن موضوع هفت بهایی که قرار است در روز شنبه در ایران محاکمه شوند، به عمل آورده و آزادی هر چه سریعتر آنان را خواستار شوند.
علاوه بر صدها ایرانی که در جریان درگیری های پس از انتخابات ایران دستگیر شدند، بسیاری دیگر نیز به عنوان" زندانیان امنیتی" ،مدتها قبل از انتخابات جون بازداشت شده و هنوز در زندان به سر می برند.
تعدادی از آنان " زندانیان عقیدتی " هستند که به ناحق و تنها به دلیل داشتن اعتقادات صلح جویانه، آزادی بیان، آزادی های مدنی یا باورهای مذهبی ، محبوسند.
ایرانیان و نیروهایی که آنان را بازداشت کرده اند، باید بدانند که حقوق بشر ایران،از مسائل نگران کننده بین المللی است.
دو نفر از" زندانیان عقیدتی" که من در زندان اوین تهران با آنها آشنا شدم، مهوش ثابت و فریبا کمال آبادی هستند. زنانی که به همراه 5 تن از همکاران مرد خود ، مدیران جامعه بهایی، بزرگترین اقلیت دینی در ایران هستند.
در این سالها، بهاییان ایران به خاطر عقیده خود، با تبعیض و آزار و اذیت مواجه شده اند. دیانتی که ایده های مترقی در مورد تساوی حقوق زن و مرد، وحدت ادیان و وحدت نوع بشر را ترویج می دهد. همچنین این افراد به عنوان افراد مرتدی که به اسلام پشت کرده اند، مطرح شده اند. بسیاری از پیروان این آیین مورد حملات پی در پی قرار گرفته، زندانی شده و حتی به علت اعتقاد خود اعدام شده اند.
مهوش ، فریبا و 5 همکار وی در بهار 2008( 25 اردیبهشت1387) دستگیر شدند. مهوش برای 6 ماه و فریبا 4 ماه در سلول انفرادی نگاه داشته شدند. هر هفت نفر بدون هیچگونه دسترسی به وکلای خود در بازداشت بود ه اند( یکی از این وکلا عبدالفتاح سلطانی ست که به تازگی زندانی شده است).
انتظار می رود این افراد در 11 جولای محاکمه شوند. جامعه بین المللی بهایی خواستار آزادی هر چه سریعتر آنان و یا لااقل محاکمه ای منصفانه وعلنی برای آنان شده است.
طبق گزارشات، این 7 بهایی با اتهاماتی از قبیل "جاسوسی برای اسرائیل" و" مفسد فی الارض " مواجه شده اند که هر دوی این اتهامات می تواند به مجازات اعدام منجر گردد.
در گذشته ایام نیز اتهامات مبهمی از این قبیل اتهامات به حکومت ایران اجازه داد که با عنوان" حفظ امنیت ملی" دامنه وسیعی از فعالیتهای صلح طلبانه را به طور مستبدانه مجازات کنند. این رفتار که نقض آشکار حقوق بشر بین المللی می باشد، شامل تهران نیز می شود.
این 7 بهایی به همراه لااقل 20 بهایی دیگر که در ایران زندانی هستند، تهدیدی برای امنیت ملی به حساب نمی آیند بلکه تنها به دلیل اعتقادات و فعالیتهای صلح طلبانه شان در زندان به سر می برند.

آنان حاضر به تعامل با رژیم جمهوری اسلامی مخالفتی بوده اند اما در برابر فشارهایی که به منظور ترک عقایدشان بر آنها تحمیل شد، تسلیم نگشته اند با علم به اینکه تصمیماتشان می تواند دلالتهای ضمنی گسترده ای بر 350000 بهایی ساکن ایران و همچنین سایر اقلیتهای مذهبی داشته باشد.
مهوش، فریبا و 5 همکار مرد آنها در شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران محاکمه خواهند شد. این شعبه همان محلی ست که مرا با اتهام جعلی جاسوسی متهم داشته و به 8 سال حبس محکوم نمود.
من بسیار خوشحالم که موضوع اتهامم توجهات فزاینده بین المللی را جلب نمود و منجر به آزادیم گردید.
موضوع بهاییان نیز باید مورد توجه قرار گیرد. دولت ایالات متحده و جامعه بین المللی می توانند تلاشهایشان را به اشد قوا برای مطرح کردن این موضوع بیفزایند و حکومت ایران را برای رد اتهامات علیه بهاییان تحت فشار قرار داده و هر چه زودتر ایشان را آزاد نمایند.
از توجه فوری شما برای رسیدگی به این مسئله در جایی که زندگی تعداد بیشماری از مردم بی گناه می تواند در معرض خطر قرار گیرد، متشکرم.

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

قرائن موجود در کتب آسمانی در باره قائم (عرفان وفایی

پیشگفتار:
وجود بشارات در مورد مظاهر مقدسه که در تمامی کتب آسمانی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بیان شده در برخی نفوس به شناختن مظهر ظهور کمک کرده ولی در برخی افراد ، همان جملات و مطالب ظاهری که به صورت رمز بیان شده ، خود حجابی برای گمراهان شده است که در گمراهی خویش بمانند. تأویلات و تفسیرات علمای هر عصر نیز بر این گمراهی دامن زده و دیدن نور حقیقت را بیش از پیش سخت کرده است. چنانچه حضرت عبدالبها درخصوص بشاراتی که در انجیل وجود دارد، فرموده اند :" ...و این عادت کل امم است که از معانی محکمه ی آیات الهیه چشم میپوشند و به تأویلات وهمیه ی متشابهه متشبث میشوند . " بنابر این این بشارات موجود در کتب الهیه نمیتوانند دلیل بر حقانیت مظاهر ظهور باشد.این مهم در مورد حقانیت حضرت اعلی و حضرت بهاءالله نیز صادق است و نباید این بشارات را به جای آیات الهیه ، از دلایل اساسیه ی اثبات حقانیت دو ظهور حضرت بهاالله و حضرت باب دانست . حضرت باب این دلایل را از جمله در کتاب "دلائل سبعه " ، از اقترانات ( قرائن ) ظهور خویش دانسته اند .
در قرآن کریم در سوره ی انفال ،آیه ی 7 میفرمایند : "وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ " ( خداوند حقانیت مظهر حق را با کلماتش اثبات میکند . ) پس دلیل حقانیت تمامی مظاهر ظهور از جمله این دو ظهور حضرت بهاالله و حضرت باب ، آثار مبارکه ی آن دو بزرگوار است که دارای دخائر عظیمه برای عالم بشریت است . این آثار درمان درد و هدایتگر بشریت است . همین هدایتگری کتب مقدسه است که اعجاز به شمار میاید و معجزه ی اصلی پیامبران نیز ، هدایتگر بودن آنهاست .
بنابر این در کنار آیات الهی که دلیل اصلی بر حقانیت ظهور حضرت باب است ، دانستن بشارات کتب آسمانی قبل و احادیث با عنوان " اقترانات " کمک به درک حقانیت آن حضرت میکند . در این مقاله سعی کرده ام که به صورت کلیشه ای ، بشارات موجود را درباره ی نام و نشان قائم، سال ظهور قائم ، محل ظهور قائم ، پیروان ایشان و آزار و اذیت و شهادت وتجدید احکام ایشان و ... جمع بندی کرده و به شما عزیزان ارائه دهم. البته این مقاله نهر کوچکی از دریای وسیع اقترانات موجود است که ان شائ الله پیوسته تکمیل میگردد .
عرفان وفایی
فروردین 88
آیاتی از قرآن در مورد تداوم ارسال پیامبران :
سوره ی الاسرا ، آیه های 77 و 78 :
"سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا " (سنتى كه همواره در ميان [امتهاى] فرستادگانى كه پيش از تو گسيل داشته‏ايم [جارى] بوده است و براى سنت [و قانون] ما تغييرى نخواهى يافت )
" أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا " ( نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكى شب برپادار و [نيز] نماز صبح را زيرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است )
هیچ ترجمه ای برای آیه ی 77 ، زیبا تر و گویا تر از ترجمی ی مولانا - بزرگترین اسلام شناس و قرآن شناس – نیست :
گفت در قرآن خدا با عقل کل سنت ما بود ارسال رسل
سنت الله را زپی تحویل نیست زان در ارسال رسل تعطیل نیست
نام و نشان قائم :
پيامبر اكرم،صلى‏الله عليه‏وآله، درباره سيرت و روش كلى او فرمودند:
" القائم من ولدى اسمه اسمى و كنية كنيتى و شمائله شمائلى و سنة سنتى يقيم‏الناس على ملتى و شريعتى و يدعوهم الى كتاب‏الله عزوجل‏"
قائم از فرزندان من، همنام و هم كنيه من است، خوى او خوى من سيرت او سيرت من مى‏باشد. مردم را بر ملت و دين من وادار مى‏نمايد و آنان را به سوى كتاب خدا (قرآن) فرا مى‏خواند. (1)
سال ظهورقائم :
در آیه ی 78 لغت " غسق " به حروف ابجد ، عدد 1260 ( سال ظهور حضرت باب ) میشود . برخی این آیه را به معنی ظاهری برپاداشتن نماز و زمان آن در نظر گرفته اند. در صورتی که با توجه به محتوای سوره، متوجه میشویم که این سوره راجع به طرح احکام نیست . پس معنی ظاهری با خود آیه که درست پس از آیه ی "سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا " آمده است ، در تناقض است . پس به برهان ثابت شد که مفهوم اصلی این آیه ، عمر اسلام است . یعنی طلوع فجر اسلام تا غروب آن و اینکه قرآن جدید در 1260 میاید .
سوره ی الاعراف ، آیه های 27و و28 29و 30:
این آیه ها توضیحی راجع به روز قیامت و خصوصیات آن است و ابدا به معنی اتفاق های ظاهری در روز قیامت نیست بلکه با توجه به این آیات ، در آن روز "گروهى را هدايت نموده و گروهى گمراهى بر آنان ثابت‏شده است " .
امام صادق نیز فرمودند :" اذا قام قائمه ، قامه القیامه "
سوره ی الاعراف ، آیه ی34 :
" وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ " (براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‏توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش )
در مورد این آیه لازم به توضیح است که مدعیان خاتمیت پیامبر ، این آیه را خطاب به قوم های بنی اسراییل که قبل از حضرت محمد بوده اند ، میدانند. اما با نگاهی دوباره به موضوع این سوره ، متوجه خواهیم شد که این آیه مربوط به احکام مسلمین است نه هیچ قوم دیگری ( از جمله معرفی مسجد .) بنابراین این آیه از سوره نیز ، خطاب به مسلمین است.
ابن عربی در " فتوحات مکیه " از قول حضرت علی مینویسد : " در سال غرس (1260) شجره ی هدایت الهی در زمین کاشته خواهد شد."
ابن عربی و شیخ احمد احسایی ( پیش از ایمان ) از قول امام صادق ذکر کرده اند که : " و فی سنه الستین ، یظهر امره و یئلو ذکره " یعنی در سال 60 ( به تصریح ابن عربی سال 1260 ) ظهور الهی ظاهر میشود و ذکر او مرتفع میگردد.
سوره سجده آیه 5 :
" يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ " (كار [جهان] را از آسمان تا زمين اداره مى‏كند آنگاه در روزى كه مقدارش آن چنان كه شما برمى‏شماريد هزار سال است به سوى او بالا مى‏رود .)
این آیه اشاره به هزار ساله بودن دوره ی پیامبر است ؛ که با احتساب 260 سال دوره ی امامت ، کل دوره ی اسلام 1260 سال میشود . (همان سال ظهور حضرت باب )
محل ظهور قائم :
در " دار المنظم " ( کتاب معتبر تفسیری ) در خصوص مهدی در تفسیر یک حدیث چنین آمده که : " یولد فی الفرس " یعنی امام زمان در فارس تولد میشود.
حضرت محمد نیز در توضیح قیامت میفرمایند : " لو کان العلم فی الثریا لناله رجال من فارس " ( دانش اگر در ثریا هم باشد ، مردانی از سرزمین فارس بر آن دست خواهند یافت .)

شهادت قائم :
در صفحه 908 مهدی موعود و 436 ترجمه جلد سیزدهم بحارالانوار آمده است: در غیبت نعمانی از ابو بصیر از حضرت صادق نقل کرده که گفت: پدرم فرمود: " لابدنا من آذربیجان لا یقوم لها شئی فاذا کان ذلک فکونوا احلاس بیوتکم و البدوا ما البدنا فاذا تحرک محرک فاسعوا الیه و لو حبوا و الله لکانی انظر الیه بین الرکن و المقام یبایع الناس علی الکتاب جدید علی العرب شدید" ، یعنی ناچار ما (اهل بیت) را در آذربایجان واقعه ای پیش آید که هیچ چیز نمی تواند با آن برابری کند.
در جای دیگر آمده است که : " داعِ الغَنَم ، یقتله الشاهِ العَجَم " ( شبان گوسفندان را پادشاه ایرانی خواهد کشت .) که شبان در آثار مسیحی ، منظور پیامبران است.
در روضه کافی صفحه198 معاویه بن وهب روایت کند که حضرت امام صادق علیه السلام به شعر ابن ابی تمثیل جسته و فرموده اند:
" در زورا هشتاد هزار نفر در نزدیکی صبح مانند قربانی کردن شتران سرهایشان بریده خواهد شد.سپس فرمودند : زورا را میشناسی ؟ گفتم فدایت شوم میگویند بغداد است . فرمود نه به ری رفته ای ؟ عرض کردم بلی . فرمود بازار حیوان فروشان رفته ای . عرض کردم بله. فرمود کوه سیاهی در دست راست جاده دیده ای ؟ عرض کردم بله. فرمود زورا آنجاست و در آنجا است که کشته میشوند هشتاد هزار نفر که هشتاد نفر ایشان از اولاد فلان هستند که همه ایشان صلاحیت خلافت دارند.گفتم جانم فدایت چه کسی ایشان را میکشد.؟ فرمود ایشان را اولاد عجم میکشد. "

دشمنان قائم :
در " عوالم " (از دیگر کتب مشهور تفسیری ) آمده است که : " یظهر من بنی هاشن صبیٌ ذو الکتابٍ و احکام ٍ جدید . الی ان قالَ و اکثرُ اعدائه العلما " ( جوانی از بنی هاشم مردم را به احکام جدید فرا میخواند و اکثر دشمنانش علما هستند .)

جدید بودن احکام و سنت قائم :
امام صادق ،عليه‏السلام، فرمود:
اذا خرج‏القائم يقوم بامر جديد و كتاب جديد و سنة جديدة و قضاء جديد "..."
هنگامى كه قائم خروج كند امر تازه و كتاب تازه، روش تازه و داورى تازه‏اى با خود مى‏آورد. (2)
و نيز آن حضرت،عليه‏السلام، فرمود: هرگاه قيام كند:
"جاء بامر جديد كما دعا رسول‏الله،صلى‏الله عليه‏وآله، فى بدوالاسلام‏" به امر جديد خواهد آمد چنانكه پيامبر اكرم در ابتداى امر به امر جديد دعوت كرد . (3) "
امام باقر ،عليه‏السلام، مى‏فرمايد: "فوالله لكانى انظر اليه بين‏الركن والمقام يبايع‏الناس بامر جديد و كتاب جديد و سلطان جديد من‏السماء "
به خدا قسم گويا مى‏بينم او را كه در بين ركن و مقام از مردم بيعت مى‏گيرد به امر تازه و كتاب تازه كه بر عرب سخت است و سلطنتى تازه از آسمان.
در روايتى ديگر از امام صادق ، عليه‏السلام، مى‏خوانيم كه فرمود: " اذا خرج‏القائم جاء بامر جديد كما دعى رسول‏الله فى بدءالاسلام الى امر جديد"
هنگامى كه قائم ظهور مى‏كند آئين جديدى با خود مى‏آورد، همچنان‏كه رسول خدا در آغاز اسلام، مردم را به آيين جديد دعوت مى‏كرد. (4)
يكى از دوستان امام صادق ، عليه‏السلام، به نام «عبدالله بن عطا» مى‏گويد: از آن حضرت پرسيدم سيره و روش مهدى چگونه است؟ فرمود:
" يصنع ما صنع رسول‏الله صلى‏الله و عليه و آله، يهدم ما كان قبله كماهدم رسول‏الله، امرالجاهلية و يستانف الاسلام جديدا "
"همان كارى را كه رسول خدا انجام داده انجام مى‏دهد، بدعتهاى موجود را ويران مى‏كند همچنان‏كه رسول خدا اساس جاهليت را ويران ساخت و اسلام را نوسازى مى‏نمايد . (5)
امام‏صادق،عليه‏السلام،فرمود:
" اذا قام‏القائم دعاالناس الى‏الاسلام جديدا و هداهم الى امر قدثر و ضل عنه‏الجمهور و انما سمى‏القائم مهديا لانه يهدى الى امر مضلول عنه و سمى‏القائم لقيامة بالحق‏"
وقتى قائم قيام كند مردم را به اسلام جدیدی فراخواند و آنان را به امرى كه پوشيده شده، رهنمون شود و عامه مردم از او به گمراهى افتاده‏اند و از آن جهت قائم مهدى ناميده شده كه راهنمايى مى‏كند به امرى كه از مردم گمشده است و بدين جهت قائم ناميده شده است كه قيام و به حق است. (6)
نعمانى در كتاب الغيبة از ابوبصير و او از كامل از امام باقر ، عليه‏السلام، روايت كرده كه فرمود: " ان قائمنا اذاقام دعى‏الناس الى امر جديد كما دعى‏اليه رسول‏الله و ان‏الاسلام‏بداغريباو سيعود غريبا كما بدا فطوبى للغرباء"
وقتى قائم ما قيام مى‏كند مردم را به امر تازه‏اى دعوت مى‏نمايد چنانكه پيغمبر ،صلى‏الله‏وعليه‏وآله، مردم را بدينگونه دعوت نمود، اسلام در حال غربت ظاهر شد و به زودى مانند روز اول غريب مى‏شود، پس خوش به حال غربا. (7)
در روايتى از امام‏صادق ، عليه‏السلام، آمده است:
" اذا قام‏القائم سار بسيرة رسول‏الله الاانه يبين‏آثار محمدصلى‏الله و عليه‏وآله‏"
وقتى قائم قيام كرد به سيرت رسول خدا رفتار مى‏كند وليكن آثار محمد ، صلى‏الله و عليه و آله، را تفسير و بيان مى‏نمايد. (8)
ابوبصير از امام باقر، عليه‏السلام، در يك حديث طولانى روايت مى‏كند كه فرمود:
"اذا قام‏القائم سارالى‏الكوفه فهدم بااربعه مساجد ولم يبق مسجد على وجه‏الارض له شرف الا هدمها وجعلهاجماءوسع‏الطريق‏الاعظم‏"
هنگامى كه امام قائم قيام كند به كوفه رود و در آنجا چهار مسجد را ويران كند و مسجد كنگره‏دارى در روى زمين نباشد جز اين كه حضرت آن را خراب و هموار سازد و راههاى بزرگ (شاهراهها) را وسيع گرداند و هر بالكنى كه از خانه‏ها به كوچه آمده باشد، خراب كند و سر در خانه‏ها و ناودانهايى كه در كوچه‏هاست از ميان بردارد و هيچ بدعتى به جاى نگذارد جز اين كه از ميان ببرد و سنتى به جاى ننهد جز اينكه آن را بپا دارد... (9)
امام‏حسن‏عسكرى، عليه‏السلام، فرمود:
"اذاقام‏القائم‏امربهدم‏المنار والمقاصيرالتى فى‏المساجد"
هنگامى كه قائم قيام كند دستور مى‏دهد مناره‏ها و اتاقهايى را كه در مساجد مى‏سازند، خراب نمايد.
راوى مى‏گويد، با خود گفتم: چرا قائم چنين كارى مى‏كند؟ ناگاه امام حسن عسكرى ،عليه‏السلام، روكرد به جانب من و فرمود:
"معنى هذا انها متحدثة مبتدعه لم‏يبنها نبى و لاحجة‏"
معنى اين كار اين است كه اينها چيز تازه و بدعتى است كه پيغمبر و امام آن را نساخته است.
حدیثی است که امام صادق (ع) می فرمایند: " و لقد یظهر صبی من بنی هاشم و یامر الناس ببیعته و هو ذو کتاب جدید، یبایع الناس بکتاب جدید، علی العرب شدید. فان سمعتم منه شیئا فاسرعوا الیه"
حضرت بهاءالله در خصوص این حدیث می فرمایند: " خوب وصیت ائمه دین و سرج یقین را عمل نمودند. با اینکه می فرماید: اگر شنیدید که جوانی از بنی هاشم ظاهر شد و می خواند مردم را به کتاب جدید الهی و احکام بدیع ربانی بشتابید بسوی او، مع ذلک جمیع حکم کفر و خروج از ایمان به آن سیّد امکان دادند و نرفتند بسوی آن نور هاشمی و ظهور سبحانی مگر با شمشیرهای کشیده و قلب های پر کینه" .

بلایای وارد بر قائم و پیروان ایشان :
در باره اصحاب حضرت قائم نيز در احاديث و اخبار چنين آمده است كه آنان به خاطر ايمان ، به بلايا و مصائب گرفتار خواهند شد . اصحاب قائم كشته خواهند شد سوخته خواهند شد و زمين از خون آنان رنگين خواهد گشت اين مطلب بطور وضوح در صحيفه فاطميه كه در اكثر كتب اهل تشيع مندرج ميباشد مذكور است .
شيخ كليني در اصول كافي و كتاب وافي و مجلسي در بحار الانوار و شيخ صدوق در اكمال الدين و اتمام النعمه و شيخ رجب برسي در مشارق انوار اليقين صفحه 126 و شيخ طوسي در كتاب الغيبه و شيخ احمد احسايي در شرح الزياره و سيد هاشم بحراني در غايت المرام اين صحيفه را نقل مي نمايد و قسمتي از آن كه در باره اصحاب قائم ذكر شده است چنين است :
" و عليه موسي و بهاء عيسي و صبر ايوب فيذل اوليائه في زمانه تتهادي رئوسهم كما تتهادي رئوس الترك و الديلم فيقتلون و يحرقون و يكونون خائفين مرعوبين يصبغ الارض من دمائهم و يفنواالويل و رنه في نسائهم اولئك اوليائي حقا. "
يعني با قائم است كمال موسي و روشني عيسي و صبر ايوب پس ذليل خواهند شد دوستان او در زمان او به هديه فرستاده خواهد شد سرهاي آنها همانطوريكه سرهاي ترك و ديلم به هديه فرستاده شد پس آنها كشته خواهند شد و سوخته خواهند شد و خائف و مرعوب خواهند گشت زمين رنگين خواهد شد از خون آنان و بلند خواهد شد ناله و گريه از زنهاي آنان و آنان اولياي برحق ما خواهند بود.

تحقیق و جمع آوری : عرفان وفایی
نوروز 88




پى‏نوشتها:
1) المجلسى، محمدباقر، همان، ج 52، ص‏352.
2) الحرالعاملى، محمدبن‏الحسن، اثبات‏الهداة، ج‏3، ص 542، ح 521 .
3) المفيد، محمدبن‏محمدبن نعمان ،ارشاد، خطبه‏343.
4) المجلسى، محمدباقر، همان، ج 52، ص 338.
5) همان، ص 352.
6)المفيد، محمدبن‏محمدبن نعمان ، الارشاد، ص‏343.
7)النعمانى، محمدبن ابراهيم،الغيبة، ص‏172; المجلسى، محمدباقر، همان، ج 52، ص‏366.
8)الطوسى، محمدبن‏الحسن، تهذيب الاحكام، ج 2، ص 52; الحرالعاملى ، محمدبن الحسن، همان، ج‏3، ص 454; المجلسى، محمدباقر، ج 52، ص 381.
9) كتاب‏الغيبة ،ص 131.