۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه



کنکاشی در آزادی عقیده و بیان
عرفان وفایی 16/6/88
نگاه کن که غم درون سینه ام چگونه قطره قطره آب میشود.... ( فروغ فرخزاد)

در قرآن خواندیم " لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ "، معنی آنرا جویا شدیم ، گفتند یعنی : " در دین هیچ اجباری نیست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است." ولی در واقعیت چیز دیگری دیدیم . در قانون شنیدیم " حق آزادی عقیده " ؛ پرسیدیم یعنی چه ؟ گفتند یعنی : " تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. " ( اصل 23 قانون اساسی ) ؛ " هرکس حق آزادی عقيده و بيان دارد؛ اين حق دربرگيرندهٔ آزادی ِ داشتن عقيده بدون مداخله، و آزادی درجست و جو، دريافت و انتقال اطلاعات و عقايد از طريق هر نوع رسانه‌ای بدون در نظر گرفتن مرزها می‌شود. " ( ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر ) . ولی در همسایگی مان چیزی خلاف آن دیدیم.
ممکن است گمان رود که شاید این آیه قرآن مفهوم دیگری دارد ،ولی وقتی به شأن نزول آن فکر میکنیم ، از بابت درستی آن مطمئن میشویم :
"مردی از انصار به نام ابوالحصین دو پسر داشت که گاهی با بازرگانان خارجی در کار تجارت همکاری می نمودند. برخی تجار روغن وارد مدینه شدند که مسیحی بودند و دو پسر ابوالحصین را به دین مسیح دعوت کردند و آنان نیز مسیحی شدند و با همکیشان تازه خود به شام رفتند.پدرشان که از اصحاب پیامبر بودماجرای دو فرزند خود را به پدر خبر داد، این آیه نازل شد: " لا اکراه فی الدین" (1)
گاه این سوالات در اذهان تداعی میشود که اگر حضرت رسول رویکردی چنین آزاد منشانه نسبت به این موضوعات داشته اند ، چگونه بندگان ایشان به خود اجازه ی انجام دادن عملی خلاف آن می دهند ؟ به کدام حق عقیده ی کسی را بر خلاف قرآن و قانون زیر سوال میبرند؟ با کدام مجوز الهی یا قانونی ، بنده ای را با شکنجه مجبور به مسلمان بودن میکنند؟
قرآن و اسلام هم که انسانهاو مومنان رابه تفکر و انتخاب بهترین روش فکر دعوت میکند. اتنخاب یعنی آزادی عقیده !
در قرآن شریف میخوانیم که : " فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ "(2) . یعنی باد پس بشارت ده به آن بندگان من كه فکر ها و گفته ها را میشنوند- و به آنان احترام میگذارند - و بهترين آن را پيروى مى‏كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان .
همچنین علاوه بر اعلامیه ی جهانی حقوق بشر که کشور ایران از امضا کنندگان آن است ، در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (3) نیز آزاد عقیده و بیان را حق مسلم هر فرد میداند. در این میثاق آمده است :
۱ - هر کس حق آزادی فکر، وجدان و مذهب دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود، همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود، خواه بطور فردی یا جمعی، خواه به طورعلنی یا در خفا در عبادات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می باشد.
۲ - هیچکس نباید مورد اکراهی واقع شود که به آزادی او در داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خودش لطمه وارد آورد.
۳ - آزادی ابراز مذهب یا معتقدات را نمی توان تابع محدودیت هایی نمود مگر آنچه منحصرا بموجب قانون پیش بینی شده و برای حمایت از امنیت، نظم، سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادیهای اساسی دیگران ضرورت داشته باشد.
بنابر این هر فرد باید بتواند آزادانه هر گونه مکتب یا تفکری را که حقیقت میداند ، به عنوان عقیده انتخاب کند. در مفهوم آزادی عقیده ، آزادی بیان هم مستتر است. چرا که داشتن عقیده بدون اظهار آن و سخن گفتن در مورد آن هیچ ارزشی ندارد و تنها در حد یک تفکر در ذهن فرد باقی میماند ودر این صورت دیگر نیازی نیست که آزاد بودن یا نبودن آن را مشخص کنیم. بنابراین وقتی صحبت از آزادی عقیده میشود ، جزء تفکیک ناپذیر آن یعنی آزادی بیان نیز در ذهن تداعی میشود.
وقتی در اخبار میشنویم که فردی به علت قبول کردن عقیده ای غیر از اسلام ، دستگیر شده ، نا خود آگاه تمامی این حقوق در مقابل چشمانمان میگذرد و در یک آن ذهنمان تمامی کوره راههایی را که منتهی به علل این نقض حقوق بشر است را میپیماید. وقتی میشنویم که برادر همان فرد که درسازمان اطلاعات مشغول به خدمت است او را به چنین حالی انداخته است ، تمامی درهای امید نجات بشر را بسته میبینم. وقتی برادر مسلمان انسان آیه ی شریف " لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ " را نمیشناسد و اگر هم میشناسد به آن عمل نمی کند ، چه انتظاری از حکومت ودیگر مجریان قانون میتوان داشت ؟ در این وضعیت آیا میشود به یاد شعر اخوان نیافتاد ؟ : " نفس کز گرمگاه سینه میاید برون ، ابری شود تاریک... چو دیوار ایستد در پیش چشمانت ؛ نفس کین است ،پس دیگر چه داری چشم. زچشم دوستان دور یا نزدیک؟ "
پس از آن میشنویم که آن فرد پس از آزادی چند ماهه ، دوباره دستگیر شده است . اما این بار قصد تطمیع اورا ندارند. این بار به او پیشنهاد دادن پول و شغل به ازای برگشتن از اعتقاد جدیدش را نمی دهند. این بار مطمئن هستند که اگر برگشتی در کار بود ، با همان تهدید های روزهای اول ، او بازگشته بود . هدف این دستگیری مجدد ، چیزی نیست جز شکنجه ! گویی آخرین حربه ی آنان آزار و اذیت جسمی و روحی است . گیریم که سرکوب عقیده ی او را نقض آشکار حقوق بشری ندانیم ، ولی شکنجه ی یک فرد بیگناه از نظر گاه هر فرد سلیم العقلی ، هتک حرمت و حیثیت و کرامت انسانی نیست؟
گویی اینکه در این زمان کسی به قانون اساسی کشورمان اندک اعتنایی نمیکند . قانونی که اصل 38 و 39 آن خلاف اعمالی است که در بازداشت گاهها انجام میشود. شاید هم واقعا این قوانین موجود خلاف عرف هستند و نیاز به تجدید نظر دارند !
در این اصول آمده است که :
اصل ۳۸:
هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است.
متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
اصل ۳۹:
هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.
اگر بخواهیم هتک حرمت را تعریف کنیم ، کلیه ی اعمالی که بر سر اینچنین افراد روا میدارند را شامل میشود . یعنی اعمال هر گونه خشونت ، کتک زدن ، استهزا و توهین نمودن ، انواع شکنجه مثل سوزاندن دست و پا ، تحت فشار گذاشتن ، تهدید ، گرسنه نگه داشتن ، صحبت در مورد خانواده ی آنها و خلاصه هر گونه عملی که مغایر با اصول انسانی است.
همچنین در ماده 10 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی در این رابطه آمده است : " در باره کسانی که از آزادی خود محروم شده اند باید با انسانیت و احترام به حیثیت ذاتی شخص انسان رفتار کرد. "
در این بازداشگاه ، حقوقی به نام " حقوق انسانی متهمان " راه نیافته است . چه اگر چنین بود، طبق بند 11 ماده واحده قانون احترام به ازادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی ، متهم حق داشت از پاسخ دادن به پرسش های مراجع کشف جرم و تعقیب که ارتباطی به جرم و تعقیب ندارد و مربوط به امور شخصی و خانوادگی اوست ، خودداری کند. و کسی هم نمیتوانست که با شکنجه و نگه داشتن در سلولهای انفرادی اعترافی از کسی بگیرد و یا کسی را مجبور به پذیرفتن اعتقادی کند.
دانستن دیگر بند های قانون احترام به ازادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی ، با توجه به وقایعی که میشنویم یا مشاهده میکنیم ، دل انسان را بیش از پیش میسوزاند. سوزاندنی که اول شرط هر آگاهی ای است. در این قانون آمده است که :
بند 6 : در جريان دستگيري و بازجويي يا استطلاع و تحقيق، از ايذاي افراد نظير بستن چشم و ساير اعضاء، تحقير و استخفاف به آنان، اجتناب گردد.
بند 7 : بازجويان و ماموران تحقيق از پوشاندن صورت و يا نشستن پشت سر متهم يا بردن آنان به اماكن نامعلوم و كلا اقدام هاي خلاف قانون خودداري ورزند.
بند 9 : هرگونه شكنجه متهم به منظور اخذ اقرار و يا اجبار او به امور ديگر ممنوع بوده و اقرارهاي اخذ شده بدينوسيله حجيت شرعي و قانوني نخواهد داشت.
بند 10 : تحقيقات و بازجويي ها، بايد مبتني بر اصول و شيوه هاي علمي قانوني و آموزش هاي قبلي و نظارت لازم صورت گيرد و با كساني كه ترتيبات و مقررات را ناديده گرفته و در اجراي وظايف خود به روش هاي خلاف آن متوسل شده اند، براساس قانون برخورد جدي صورت گيرد.
بند 11 : پرسش ها بايد، مفيد و روشن و مرتبط با اتهام يا اتهامات انتسابي باشد و از كنجكاوي در اسرار شخصي و خانوادگي و سوال از گناهان گذشته افراد و پرداختن به موضوعات غيرموثر در پرونده مورد بررسي احتراز گردد.
عمل نکردن به این قوانین که اکثر آنها بر گرفته از قرآن شریف است انسان را بیش از پیش ناراحت میکند. این ماجرا ، ماجرایی تکراری است و تکرار و عادی شدن آن است که غم درون سینه مان را قطره قطره آب میکند.





پی نوشت :
1) محسن کدیور، حق الناس، اسلام و حقوق بشر، تهران،کویر
2) آیه های 17و18 سوره ی زمر
3) میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی یکی از عهدنامه‌های سازمان ملل متحد بر پایهٔ اعلامیه جهانی حقوق بشر است. این میثاق در سال ۱۹۶۶ ایجاد شد و در ۲۳ مارس ۱۹۷۶ لازم‌الاجرا شد. )بر گرفته از : ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد (

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

نامه سرگشاده به ریس قوه قضاییه

بنام خدا
جناب آيت الله صادق لاريجاني آملي ؛
رياست محترم قوه قضائيه ايران ،
ضمن عرض تبریک و تهنیت به خاطر نائل شدن به این سمت ، و آرزوی قبولی طاعات حضرت عالی ، وظیفه ی خود دانستم برای ارتقا هر چه بیشتر کشورمان از لحاظ معنوی و بر قراری هر چه بهتر عدالت در این سرزمین که گذشته ای بس تابناک در اجرای عدالت داشته ، از طریق ابراز منویات قلبی خود آن عزیزان را که منتها آرزویشان خدمت به مردم است ، یاری کنم. امیدم چنان است که این چند موردی که به ذهن حقیر میرسد ، در زمان ریاست شما در این سمت حساس کشور ، کمرنگ تر و محو شود.
همانطور که مطلعید ،بهاییان کشور ایران مدتهاست که از حقوق مدنی و شهروندی برخوردار نیستند و در این سالها به نحوی این حق مسلم شهروندی آنها پایمال شده است. از کوچکترین آنها یادآوری خویش را آغاز میکنم و آن " حق مصونیت خانه و مسکن " است. در قرآن شریف در آیاتی این حق شهروندی به صراحت عنوان شده است : " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ . فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ." (1) مضمون این آیه ی شریف به فارسی چنین است : " اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خانه‏هايى كه خانه‏هاى شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد اين براى شما بهتر است باشد كه پند گيريد . و اگر كسى را در آن نيافتيد پس داخل آن مشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد برگرديد ، برگرديد كه آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد داناست ."
علی رغم این دستور صریح خداوند ، خانه های بهاییان در جای جای این کشور مقدس مورد تجاوز قرار میگیرد و اموال آنان ضبط میشود. بارها مشاهده شده است که برای این کار هیچ حکم قانونی ای در دست ندارند و به همین علت با انواع و اقسام راه ها ازجمله دروغ گفتن اینکه " پستچی هستم و ... " وارد خانه ها میشوند و به بازرسی میپردازند. خیلی ها با تصور اینکه این عمل در حدود وظایف حامیان امنیت ملی است ، پس از این تجاوزات خاموش مینشینند. ولی جناب عالی از من بهتر مطلعید که در قانون مجازات تنها 3 مورد استثنا بر حق مصونیت مسکن وارد میآید که " بازرسی و بردن اموال بهاییان " در میان آن 3 مورد به چشم نمیخورد.
مورد بعدی که نمیدانم بیان آن خطر آفرین خواهد بود یا نه ، " حق مصونیت مکاتبات ،مکالمات ، مخابرات " است. در قرآن شریف در این مورد آمده است : " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا " (2)
(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره‏اى از گمانها گناه است و جاسوسى مكنيد و بعضى از شما غيبت بعضى نكند.)
و نیز طبق ماده ی 12 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر که کشور ایران هم از امضا کنندگان آن است ، مصونیت مخابرات و مکاتبات از حقوق عادی هر شهروند باید باشد. در این ماده از اعلامیه آمده است : " احدی در زندگی خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار بگیرد. هر کس حق دارد که در مقابل اینگونه مداخلات و حملات ، مورد حمایت قانون قرار بگیرد. "
در قانون اساسی کشور خودمان نیزهمچین حقی برای هر شهروندی موجود است . ولی چرا بهاییان از این حق محرومند ؟
به موجب اصل 25 قانون اساسی : " بازرسی و نرساندن نامه ها ، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی ، افشای مخابرات تلگرافی و تلکسی ، سانسور ، عدم مخابره و نرساندن آنها ، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون. " همانطور که مطلعید بر این اصل قانون اساسی دو مورد استثنا وارد میآید : یکی در زمان اضطراری بر طبق دستور اصل 79 قانون اساسی و دیگری در مورد کشف و تعقیب جرم. از آنجایی که خوشبختانه در این 30 سال جرم برای بهاییان معنا پیدا نکرده ، پس مورد اول (زمان اضطراری) ممکن است دلیل این استراق سمع ها باشد؛ آیا 30 سال زمان اضطراری کمی طولانی نیست؟
مطلب بعدی بنده در خصوص " حق امنیت فردی " و " حق آزادی عقیده " است. در چند سال اخیر در رابطه با بهاییان ، هر چه از این حق دیده این چیزی جز خلاف آن نبوده است. ضرب و شتم و تهدید و شکنجه چند نفر از بهاییان در شیراز ، دستگیری و وارد کردن اتهامات ناروا به شهروندان شیرازی و سمنانی و مازندرانی ، نگه داشتن 7 تن از مسئولین بهاییان در زندان به امید آنکه روزی اتهام بهتری برای آنان یافت شود ، همه و همه حاکی از عمل کردن بر خلاف قانون اساسی و اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است. تمامی افراد فوق به علت عقیده ی خویش درگیر این تعرضات شده اند. مگر نه این است که " تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد " ؟ ( اصل 23 قانون اساسی ) . مگر نه این است که " هرکس حق آزادی عقیده و بیان را دارد " ؟ ( ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر ) پس چرا آن افراد هنوز در بند هستند؟
اسلام هم مردم را به آزادی عقیده دعوت میکند و در قرآن شریف آمده است : " وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ . " (3) مضمون این آیه ی شریف چنین است : " آنان كه خود را از طاغوت به دور مى‏دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته‏اند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان من كه فکر ها و گفته ها را میشنوند- و به آنان احترام میگذارند - و بهترين آن را پيروى مى‏كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان . "
گیریم که به زعم برخی از اولیای امور، داشتن یک عقیده جرم است و آنان مستحق دستگیری بوده اند ، ولی چرا آنان در زندان تحت فشار گذاشته میشوند ؟ چرا اتهام آنان تا 24 ساعت به آنها تفهیم نمی شود ؟ همانطور که مطلعید دراصول 32 و 39 قانون اساسی در این خصوص آمده است :
اصل 32 قانون اساسی :
هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. مختلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.
اصل 39 قانون اساسی :
هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.
انتظار هر شهروند از یک رییس عادل قوه ی قضاییه ، عمل به موجب قانون اساسی کشورش است. امید من چنان است که جنابعالی با توجه به آیات ذکر شده و قانون اساسی ، رویکرد موجود در جامعه را نسبت به بهاییان تغییر دهید و عدالت را برای همه ی ایرانیان از جمله بهاییان ایران مجری دارید.
یادآوری دیگر من در مورد " حق تحصیل " است. حقی که قانون اساسی در اصول 19 و 20 ، آن را برای همه یکسان فرض کرده و در اختیاز قشر خاصی از جهمعه به عنوان قشر برتر ، قرار نداده است.
( اصل 19 :مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
اصل 20 :همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت و موازین اسلام برخوردارند. )
همانطور که مستحضرید از بعد از انقلاب تا کنون هیچ بهایی درهیچکدام از دانشگاه های کشور موفق به ادامه تحصیل نبوده است. این مدت زمان در نوشته خیلی طولانی مینمایاند و در واقعیت بس طولانی تر. من به عنوان یکی از جوانانی که این حق ازمن گرفته شده ، از شما در خواست می کنم که این حق را به تمامی جوانان بهایی باز گردانید تا همه با هم بتوانیم در سر افرازی کشورمان سهیم باشیم.
در پایان از شما کمال تشکر را دارم که به برخی افکار و مواردی که در کشومان وجود دارد توجه کرید. امیدوارم این دوره ی ریاست شما مشحون از ترقیات عظیم باشد.
یک شهروند ایرانی بهایی
عرفان وفایی ، 14/6/88
پی نوشت :
1) آیه های 27 و 28 سوره نور
2) آیه 12 سوره ی حجرات
3) آیه های 17و18 سوره ی زمر

منبع : کمیته گزارشگران حقوق بشر