۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

نامه سرگشاده به وزیر سازمان اطلاعات و رییس قوه ی قضاییه



با سلام خدمت وزیر محترم سازمان اطلاعات و رییس عزیز قوه ی قضاییه

همانطور که واقفید ، پس از نقض آشکار حقوق بشر و قانون اساسی در رابطه با حق تحصیل ، حقی که قانون اساسی در اصول 19 و 20 ، آن را برای همه یکسان فرض کرده و در اختیار قشر خاصی از جامعه به عنوان قشر برتر قرار نداده است، اکنون اقدام به خدشه وارد کردن به موسسه شده است که تنها هدف آن کسب علم و تزیید معرفت برای دانشجویان بهایی محروم از تحصیل است و این کار با دستگیری و تهمت وارد کردن به چندی از اعضای این سیستم انجام شده است.
( اصل 19 :مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
اصل 20 :همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت و موازین اسلام برخوردارند. )
برنامه های منظم و نابهنگام مسئولین ، در دستگیری چندی از اعضای خادم موسسه علمی و تفتیش منازل و دفاترکار آنها ، نشانه ی دیگری از غفلت مسئولین امور از نیروی علمی مبتکرانه ای است که میتواند موجب پیشرفت علم در این سرزمین شود. نیرویی که محرکان آن ، دانشجویانی هستند که با سطح علمی بالا، دانشگاههای معتبردنیا خواهان به خدمت گرفتن انها هستند . شاعر گرانمایه گفته است : " تاجر بی متاع بی مایه ، خود ببندد دکان خود تو مبند " . این دستگیری ها و آزار و اذیت ها ، برای ما دانشجویان این موسسه ، مایه ی افتخار است ، چرا که عظمت و با متاع بودن این سیستم را بیش از پیش برای ما اثبات میکند.
بر هر ناظر بی طرفی واضح و مبرهن است ، که اتهامات وارده به این عزیزان ، صرفا بهانه ای برای نگه داشتن آنها و طی روند اداری محاکمه و فرار از بمباران اعتراضات سازمان های جهانی است . تهمت جاسوسی که دیگر برای دربند نگه داشتن بهاییان ایران ، تکراری شده است ، بسیار واهی و بی اساس است .
اگر هدف از این اعمال ، جلوگیری از پیشرفت علم در بین جوانان بهایی است ، خود بهتر از بقیه واقفید که در این دنیایی که طوفان تکنولوژی آن را احاطه کرده ، رسیدن به چنین مقصدی غیر ممکن است . آیا میتوان نور را در قفس نگه داشت؟؟
واگر هدف ، به وقفه انداختن و ایجاد تشویش در میان دانشجویان است ، این مشتاقان کسب علم و معرفت ، با استقامتی بی نظیر و انگیزه ای دوچندان ، به روند خویش ادامه خواهند داد و برای آبادانی این مرز و بوم ، از هیچ عمل خلاقانه ای در راه کسب علم و معرفت ، سرباز نمی زنند . و این سست دیوارهای مخالفت شما ، برای آنان مانع صعب العبوری نخواهد بود .

با مطالعه ی وظایف سازمان اطلاعات که در قانون اساسی ایران ذکر شده است ، به موردی که از پیشرفت علم جلوگیری کند ، بر نمی خوریم . این مفاد عبارتند از :
ماده ۱۰ - شرح وظایف وزارت اطلاعات:
‌الف - کسب و جمع‌آوری اخبار و تولید، تجزیه، تحلیل و طبقه‌بندی اطلاعات مورد نیاز در ابعاد داخلی و خارجی.
ب - کشف توطئه‌ها و فعالیت‌های براندازی، جاسوسی، خرابکاری و اغتشاش علیه استقلال و امنیت و تمامیت ارضی کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران.
ج - حراست اخبار، اطلاعات، اسناد، مدارک، تأسیسات و پرسنل وزارتخانه.
‌د - آموزش و کمک‌های لازم به ارگان‌ها و نهادها جهت حفاظت از مدارک، اسناد و اشیاء مهم آن‌ها.
‌تبصره - هر یک از ارگان‌ها و نهادها، مسؤول حفاظت از مدارک، اسناد و اشیاء مهم خود می‌باشند.
ه - ارائه خدمات اطلاعاتی ضروری به سازمان‌ها و ارگان‌ها و آگاه ساختن به موقع آن‌ها نسبت به توطئه‌ها.
‌و - همکاری و تبادل اطلاعات و تجارب اطلاعاتی با کشورهایی که حائز صلاحیت لازم باشند.
بنابر این چنین به نظر میرسد که ایران هنوز روزهای تاریکی در پیش دارد . بر هر فرد صاحب تعقل و تفکری روشن است که کشوری که جمع کثیری از مستعد ترین جوانان خود را اینچنین از تحصیل محروم میکنند ، به آخرین چیزی که اهمیت می دهد ،پیشرفت های مادی و علمی و فرهنگی است .
در اینجا شما را به پیش بینی هایی یادآور میشوم که حضرت بها الله ، بیش از یک قرن و نیم پیش ، در خصوص وضع کنونی دنیا فرموده اند :
" غفلت تا کی؟اعتساف تا کی؟انقلاب و اختلاف تا کی؟...فی الحقیقه اریاح یاس از جمیع جهات در عبور و مرور است انقلابات و اختلافات عالم یوما فیوما در تزاید .اثار هرج و مرج مشاهده می شود چه که اسبابی که حال موجود ، بنظر موافق نمی اید. "

و هر روز ، مصداق جدیدی از این پیشگویی ها را در یک کشور جدید ، شاهد یم.
قوه ی عظیمه ای که به سمت جلو در حرکت است ، به پشتیبانی خدای متعال ، تمامی موانع را از سر راه بر میدارد و نظم خویش را جایگزین تمام نظام ها میکند. شایسته نیست پس از اثبات حقانیت فرموده ی حضرت بها الله باز هم به مخالفت و ممانعت با فعالیت های رو به رشد و پویا ی جامعه ی بهایی از جمله همین سیستم علمی برخیزید .

تصمیمات آتی شما عزیزان در خصوص این دستگیری ها ، تنها برروند علمی جامعه ی بهایی ایران موثر نیست ؛ بلکه در پیشرفت های علمی کل ایران و دیدگاه جهانیان نسبت به ارزشگذارهای علمی ایران تاثیر دارد.
انشاالله به خاطر حرمت اسلام و وجدان ، و نیاز شدید کشورمان به ترقی و تغییر ، آن مسئولان در تصمیمات خود ، انصاف را رعایت می فرمایند .
به امید از میان رفتن تعصبات و دیدن آبادانی کشور عزیزمان
با احترام،
عرفان وفایی
90/3/3

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

بررسی آلودگی حرارتی آب و تاثیرات آن بر محیط زیست




thermal pollution





عرفان وفایی

آذرماه 1389



مقدمه:
مهندسی محیط زیست ، یکی از گرایش های رشته ی عمران است که هدف آن بررسی و اندازه گیری آلاینده های محیط زیست و کنترل آنها است. به بیانی دیگر مهندسان محیط زیست ، در صدد کنترل ومدیریت میزان آلاینده ها و پاکسازی محیط زیست هستند. برخی از این آلودگی ها عبارتند از: آلودگی آب، آلودگی هوا، آلودگی هسته ای وآلودگی خاک و...
شاخه ی آلودگی آبها ، خود شامل مدیریت آلودگی فیزیکی ، شیمیایی ، بیولوژیکی و رادیواکتیو است. از جمله آلودگی هایی که در زمره ی آلودگی فیزیکی قرار میگیرد ، آلودگی حرارتی است. در این مقاله به بررسی عوامل ایجاد کننده آلودگی ، تاثیر این آلودگی بر اکوسیستم و در نهایت جلوگیری و کنترل این نوع آلودگی می پردازیم.
شاید تلقی کردن حرارت به عنوان یک نوع آلودگی کمی دور از ذهن باشد ؛ ولی اگر بدانیم که افزایش درجه حرارت آبها چه تغییرات نا مطلوب و جبران ناپذیری به محیط زیست وارد می کند ، حرارت را در زمره ی آلاینده ترین عامل فیزیکی قرار خواهیم داد. اگر چه ممکن است در برخی اکوسیستم ها ، افزایش حرارت عامل مفیدی در تولید مثل برخی آبزیان (مانند حلزون و صدف ها ) شود، ولی درکل اثرات مخرب آن به مراتب بیشتراست. [1] بنابراین تعریف علمی و جامع آلودگی حرارتی ،به صورت زیر خواهد بود:
" تخلیه ی آب و یا هوای گرم تولید شده درنیروگاهها و دیگر صنایع ،به درون منابع آب طبیعی مانند رودخانه و دریاچه ، تا حدی که باعث تغییر دمای آب وبه تبع آن تاثیرات نا مطلوب زیست محیطی شود ، آلودگی حرارتی می نامند."
عوامل ایجاد کننده آلودگی حرارتی :
اصلی ترین علت بروزاین نوع آلودگی را باید در خصوصیت خنک کنندگی آب جستجو کرد. در نیروگاهها و پالایشگاهها و کارخانه ها ، دستگاهها بر اثر فعالیت مداوم گرمای زیادی تولید می کنند.ارزان ترین راه برای خنک کردن این دستگاهها ، استفاده از ارزان ترین خنک کننده ی موجود، یعنی آب است. در نیروگاهها ی هسته ای و یا بعضی نیروگاههای گرمایی ،از لوله های بسیار بزرگ هذلولی شکلی برای انتقال حرارت حاصل از دستگاهها و خنک کردن استفاده می شود.به این صورت که این لوله ها آب تازه را از رودخانه و دریاچه ها می گیرند وبا انتقال در لوله ها موجب خنک شدن محیط اطراف و در نتیجه گرم شدن خود آب می شود.آبهای درون لوله پس از گرم شدن ، به درون رودخانه و با دریاچه تخلیه می شود. در برخی دیگر از روش های خنک کنندگی از فشار هوا در برج های خنک کننده استفاده می شود که در نهایت دوباره گرمای ایجاد شده در این فرایند به صورت هوای داغ به آب تخلیه می شود. [2]

لوله های خنک کننده

برج‌های خنک کننده از نوع تر یک نیروگاه در انگلستان در حال خارج کردن بخار آب
به عنوان مثال فعالیت های یک نیروگاه اتمی تولید برق قادر است در هر ثانیه درجه حرارت 40 متر مکعب آب را تا 10 درجه سانتیگراد افزایش دهد.که این مقدار افزایش همانطور که در بخش بعد مورد بررسی قرار میگیرد ، میتواند به راحتی موجب از بین رفتن و یا کوچ کردن برخی آبزیان شود.
از دیگر عوامل بالا رفتن دمای آب درون رودخانه و دریاچه ها ، دستکاری های انسان در طبیعت است. ازبین بردن پوشش گیاهی مناطق کنار رودخانه ها و قطع درختان ، موجب تابیدن بیشتر نور خورشید به درون آبها و بالا رفتن دمای آب می شود. با گسترش شهرها و روستاها و کشیده شدن آنها تا مرز طبیعت ،فاصله شهرها با رودخانه ها و دریاچه ها تا حد زیادی کم شده است. و این نزدیکی موجب تاثیر پذیرفتن آبها از پدیده ای به نام " جزیره ی گرمایی " می شود که نتیجه آن افزایش دمای آبها تا حد قابل توجهی است. پدیده ی جزیره ی گرمایی که مدتی است ذهن مهندسان محیط زیست را همچون آلودگی گرمایی به خود معطوف داشته است ، عبارت است ازجذب شدن گرمای خورشید توسط سطوح تیره رنگ موجود در محیط. (شامل خیابان ها و بام ساختمان ها به عنوان بیش ازنیمی از مساحت شهرها ). این پدیده دمای شهرها را تا 15 درجه سانتیگراد افزایش می دهد که در صورت نزدیکی به منابع آب طبیعی ، موجب افزایش دمای آبها نیز می شود. [3]

تاثیر آلودگی حرارتی بر اکوسیستم:
افزایش دمای آب ،موجب مرگ و یا کوچ برخی آبزیان از جمله ماهی ها میشود. آلودگی گرمایی به 4 دلیل زیر موجب مرگ آبزیان می شود :
1) افزایش دما ، باعث تسریع فعالیتهای زیستی آبزیان و در نتیجه افزایش نیاز به اکسیژن می شود.
2) افزایش دما ،انحلال پذیری اکسیژن را در آب کاهش می دهد.
3) افزایش دما ،موجب استفاده ی بیشتر باکتری های هوازی از اکسیژن و در نتیجه کاهش اکسیژن می شود.
4) افزایش دما ،موجب فعال شدن پدیده ی تخمیر که مصرف اکسیژن بالایی دارد، می شود.
اشاره به این نکته شایان اهمیت است که دمای طبیعی زندگی همه ی آبزیان یکسان نیست و به همین دلیل آنان را در اعماق مختلف رود یا دریاچه و دریا مشاهده می کنیم. با افزایش دما و به دلایل ذکر شده ، اکسیژن موجود در آب کم می شود. موجودات برای استفاده از اکسیژن موجود درآب از هم پیشی می گیرند.با گرم شدن دمای بدنشان ، فعالیتشان زیاد می شود بنابراین اکسیژن بیشتری نیاز دارند ؛و این در حالی است که میزان اکسیژن رو به کاهش است.بنابراین برخی از موجوداتی که توانایی حرکت ندارند و یا حرکتشان کند است ، از بین می روند. برخی دیگر نظیر ماهی ها که قادر به نقل مکان هستند ، از آن منطقه کوچ می کنند. تحقیقات به عمل آمده توسط پژوهشگرانی چون Rieded,Cain,Winterstien برخی دیگر از علل مرگ و میر ماهیان را بر اثر آلودگی حرارتی نشان می دهد. این مطالعات نشان می دهد که افزایش دما موجب کاهش زمان هضم غذا برای ماهی ها می شود.همچنین به این نتایج دست یافتند که گرمای بیش از حدموجب خفگی ماهی می شود چراکه افزایش دمای آب ، اکسیژن کم شده از طرفی نیاز به آن زیاد می شود.آنان همچنین اعتقاد دارند که در اثر گرما زدگی بخش سیال خون از حالت کلوئیدی خارج شده و منعقد می شود . از طرفی با افزایش درجه حرارت بدن ، تعداد گلبولهای سفید خون افزایش و تعداد گلبولهای قرمز کاهش می یابد و باعث مرگ ماهیان می شود. [3]
به طورکلی ، آبهای سرد محیط زندگی بهتری برای ماهی ها فراهم می آورد .زیرا اکسیژن محلول در آب در دمای پایین بیشتر است.به عنوان مثال ماهی غرل آلا و نوعی صدف خوراکی تنها در آبهای سرد زندگی می کنند و افزایش دما موجب کوچ آنها به منطقه ای دیگر می شود که نهایتا منجر به بر هم خوردن نظم موجود در اکوسیستم ها خواهد شد.
جلوگیری و کنترل و مدیریت آلودگی حرارتی:
یکی از بهترین راههای جلوگیری از ورود آب گرم شده به درون آبها ، اسنفاده از برجهای خنک کننده است که خوشبختانه از آن در اکثر نیروگاهها استفاده می شود. آب گرم شده توسط دستکاههای صنعتی ، پیش از ورود به رودخانه یا دریاچه ، به این برجها هدایت می شوند و در آنجا خنک می شوند وسپس به رودخانه باز می گردد و البته بخشی از آب به صورت بخار به هوا منتقل می شود.

استفاده از برجهای خنک کننده
از دیگر راههای مقرون به صرفه جلوگیری از ورود آب گرم به داخل آبهای طبیعی ، ایجاد حوضچه هایی در نواحی رودخانه و دریاچه است که آب پس از گرم شدن به آنجا هدایت میشود و پس از از دست دادن دما به درون آب رودخانه تخلیه شود.
روش دیگری که بسیارمورد پسند آژانس های حفاظت از محیط زیست است ، استفاده از انرژی گرمایی آب در محل های مورد نیاز است. به عبارتی به جای انکه این انرژی بیهوده از بین رود و موجب آلودگی شود ،می توان از آن در صنایع و مکان های دیگر استفاده کرد. به عنوان اگر نیروگاهی در نزدیکی مناطق مسکونی وجود داشته باشد ، میتوان از آب گرم حاصل از سیستم خنک کننده ، برای سیستم های گرمایشی منازل استفاده کرد.
از دیگر روش های جلوگیری از این نوع آلودگی ،در صورتی که منشا آن قطع درختان و از بین بردن پوشش های گیاهی اطراف رودخانه ها و دریاچه ها باشد ، ممنوع شدن قطع درختان و چرای حیوانات در آن مناطق است. که با وضع این قوانین ، هم از فرسایش خاک جلوگیری شده و هم موجب پاکی هوا وآبها می شود.
دیدیم که غالب این روش ها نه تنها هزینه ای در بر ندارند ، بلکه ممکن است موجب در آمد زایی شود. راهکارها بسیار ساده و عملی هستند.امیدواریم که همانگونه که در سایر کشورها کمابیش به آنها عمل می شود ، در کشور ما نیز شاهد اعمال قوانین و کاهش روزافزون آلودگی های محیط زیست باشیم.
فراموش نکنیم که : " هرگونه آسیبی که به محیط زیست وارد کنیم، طبیعت از ما و از فرزندان ما با بیرحمی انتقام میگیرد." [3]

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

رساله مدنیه و پیام 26 نوامبر 2003



مقدمه:
دست پنهان و قلم بين خط گذار اسب در جولان و ناپيدا سوار
گه بلندش مي كند، گاهيش پست گه درستش مي كند، گاهي شكست
گه يمينش مي برد، گاهي يسار گه گلستانش كند، گاهيش خار
تير پران بين، و ناپيدا كمان جانها پيدا و، پنهان جان جان
تير را مشكن كه اين تير شهي است نيست پرتابي ز شصت آگهي است
ما رميت اذ رميت گفت حق كرا حق بر تارها دارد سبق
" مولانا "
در این مقاله به بررسی ارتباط میان اثر گهر بار حضرت عبدالبها ء، کتاب " رساله مدنیه " و پیام منیع ساحت رفیع بیت العدل اعظم مورخ 26 نوامبر 2003 میپردازیم. برای جهت دادن به این بررسی ، مایلیم برای پرسش های زیر در این مقاله پاسخ روشنی بیابیم:
1) حضرت عبدالبها در رساله مدنیه توضیحاتی در مورد علت عدم ذکر نام خود به عنوان نویسنده ذکر می کنند این توضیحات چه تفاوتی با توضیح مذکور در پیام معهد اعلی دارد؟ نظر شما در باره این تفاوت چیست؟ چه دلایل دیگری می توان برای این امر در نظر اورد؟
در رساله مدنیه حضرت عبدالبها ء صریحا عنوان فرموده اند که هدف ایشان از عدم ذکر نام ، این بوده است که نشان دهند هدف ایشان فقط خیر عموم عالم است و از آنجا که نشان دادن راهی به سوی خیر ، عین عمل خیر است ، ایشان اقدام به نگارش این مجموعه فرموده اند. در ادامه می فرمایند که نیازی به تحسین و تزییف و تصدیق و تکذیب احدی از مردم ندارند چون آواره بادیه محبت الله هستند .همچنین با توجه به مفهوم آیه ی که در رساله بیان فرموده اند ، ( جز این نیست که شما را برای خدا اطعام می کنیم و از شما نه پاداشی می خواهیم نه سپاسی) و همچنین بیت شعری که در ابتدای مقاله نیز آورده شده ، متوجه می شویم که حضرت عبد البهاء فقط از روی خیر خواهی و نصیحت این کار را انجام داده اند.
در پیام منیع ، توجه ما به وقایع تاریخی آن زمان جلب میشود و حکمتی دیگر از عدم ذکر نام نویسنده در آن رساله برای خوانندگان روشن می شود. در این پیام فرموده اند که چون جامعه ی نوپای دیانت بهایی ، گرفتار تعصبات بی حد و مرز مردمان و دولت آن زمان بود ، حضرت عبد البهاء از ذکر نام خود امتناع ورزیدند. با این عمل به طوفان افتراعات و دریای تهمت هایی که در آن زمان به بهاییان نسبت داده میشد ، افزوده نگشت .
تاریخ آن دهه را به یاد می آوریم که با یکبار تحصن گروهی بهاییان در سفارت روسیه ، به آنان انواع رابطه ها را با کشور روسیه نسبت دادند. حال مجسم کنید که اگر این رساله از طرف رهبر بهاییان از اسراییل به دست ایرانیان می رسید ، چه تهمت هایی که به بهاییان زده نمی شد.
از دلایل دیگر این امر ، میتواند این باشد که حضرت عبد البهاء تمایل داشتند این مد نظر تعداد کثیری از مردمان ایران قرار بگیرد و اگر اسمی به میان آورده می شد ، ممکن بود عده ای به علت غرض و تعصب ، خود را از تاثیرات چنین اثری محروم کنند. پی با بی نام بودن آن ، بر تعداد مخاطبان افزوده شد.
2) نظریه حضرت عبد البهاء در مورد حکومت مردم سالاری :
اعتقاد حضرت عبد البهاء در مورد حکومت مردم سالاری ، نوعی حکومت دموکراتیک بود که البته این حکومت ویژگی ها ی خاص خود را دارا است. در رساله می خوانیم که :
" تشکيل مجالس و تأسيس محافل مشورت اساس متين و بنيان رزين عالم سياست است ولکن از لوازم اين اساس امور چنديست اوّل آنکه بايد اعضای منتخبه متديّن و مظهر خشية اللّه و بلند همّت و عفيف النّفس باشند .
ثانياً آنکه مطّلع بر دقائق اوامر الهيّه و واقف بر اصول مستحسنهء مقنّنهء مرعيّه و عالم بر قوانين ضبط و ربط مهامّ داخليّه و روابط و علاقات خارجيّه و متفنّن در فنون نافعهء مدنيّه و قانع بمداخل ملکی خود باشند . "

" و همچنين ملوک ...در فکر توانگری و غنای فاحش ذاتی خود نبوده بلکه غنای جمهور رعايا را عين غنای خود شمرده ثروت و وسعت عموم افراد اهالی را معموريّت خزائن سلطنت دانسته افتخارشان بذهب و فضّه نبوده بلکه بروشنائی رأی و بلندی همّت جهان آرای بوده . و همچنين وزرای مکرّم و کلای مفخّمی که رضای حقرا بر رضای خود مقدّم داشته... و روز و شب مشغول بتمشيت مهامّ امور و احداث و ايجاد وسائل ترقّی جمهور بودند "

بنابر این فردی که به عنوان منتخب مردم انتخاب می شود باید بلند همت و عفیف النفس باشد ، بر تمامی اوامر الهی و مادی و سیاسی آگاهی کامل داشته باشد. آن افراد منتخب ، در فکر آسایش و راحتی و غنای خود نباشند بلکه به فکر آسایش مردم باشند.و برای مردم وسائل ترقی و پیشرفت را مهیا کنند.
البته این شرط به تنهایی برای حل مشکلات کشور کافی نیست و خود مردم هم باید متدین و آگاه و متفنن باشند که بتوانند بر کار منتخب خود نظارت کنند و در صورت وی را از طریق دادگاه بازخواست کنند. همچنین که فرموده اند :
" اگر اهالی متديّن و در قرائتو کتابت ماهر و متفنّن باشند اگر مشکلی رخ نمايد اوّلاً بحکومت محلّيّه شکايت نمايند اگر امری مغاير عدل و انصاف بينند و روش و حرکت حکومت را منافیرضای باری و مغاير معدلت شهرياری مشاهده کنند داوری خود را بمجالس عاليه رسانند و انحراف حکومت محلّيّه را از مسلک مستقيم شرع مبين بيان کنند و بعد مجالس عاليه صورت استنطاق را از محلّ معلوم بطلبندالبتّه آنشخص مشمول الطاف عدل و داد گردد . "

3) نظریه حضرت عبد البهاء در مورد حاکمیت قانون:
حضرت عبد البهاء پرتو وسیعی از نظم بدیع و جهان آرای حضرت بهاء الله را در برابر دیدگان خوانندگان این اثر گهر بار قرار می دهند. با اشاره ای به مسئله ی صلح عمومی ، این موضوع را بیان می کنند که در آینده ی نه چندان دور ، ملوک و سران کشور های دنیا باید به متحداٌ متفقا ، یک مجمع را برگزار نمایند و در آن برای سعادت نوع بشر ، با عزمی جزم قدم پیش بگذارند و در مورد صلح عمومی به مذاکره نشینند. یک قرارداد و قانون بین المللی و فراگیر وضع کرده و در آن حدود تمامی کشور ها را معین کنند؛ و همچنین قوانینی برای زیر پا گذاشتن این معاهده وضع کرده که ضمن آن تمامی کشور ها ، علیه کشور متجاوز به پاخیزند. همچنین که در رساله می خوانیم :

" بلی تمدّن حقيقی وقتی در قطب عالم عَلَم افرازد که چند ملوک بزرگوار بلند همّت چون آفتاب رخشندهء عالم غيرت و حميّت بجهت خيريّت و سعادت عموم بشر بعزمی ثابت و رأی راسخ قدم پيش نهاده مسئلهء صلح عمومی را در ميدان مشورت گذارند و بجميع وسائل و وسائط تشبّث نموده عقد انجمن دول عالم نمايند و يک معاهدهء قويّه و ميثاق و شروط محکمهء ثابته تأسيس نمايند و اعلان نموده باتّفاق عموم هيئت بشريّه مؤکّد فرمايند..."
در جای دیگر اذهان خوانندگان را به تاریخ ایران معطوف می کنند و می فر مایند که نخستین حکومتی که در کل دنیا تاسیس شده و بزرگترین سلطنت موجود ، حکومت ایران بوده است. و در ادامه نصیحت می فرمایند که اهل ایران باید قدری از سکر هوی به هوش بیایند. چه اتفاقی افتاده که دیگر چنان حکومتی برای ایرانیان دور از اذهان ایشان است ؟ چرا این مردمانی که همیشه با سربلندی یاد می شده اند ، اکنون با ذلت از آنها یاد می شود؟



4) تاکید حضرت عبد البهاء در مورد تعلیم و تربیت عمومی :
در جای جای این رساله حضرت عبد البهاء ، در مورد تعلیم و تربیت عمومی سخن به میان آورده اندو بر آن تاکید فرموده اند. در اوایل این رساله نظر خوانندگان را به اهمیت و فواید علوم و فنون جلب می نمایند که ببینید ترقی علوم چگونه میتواند یک ملت را از ذلت به عزت برساند. همانطور که در متن رساله می خوانیم ، حضرت عبد البهاء تعلیم و تربیت را پیش زمینه ی منظم شدن اوضاع و احوال کشور و حتی عادل و مطهر گشتن اولیاء امور دانسته اند:
" آيا توسيع دائرهء معارف و تشييد ارکان فنون و علوم نافعه و ترويج صنايع کامله از امور مضرّه است زيرا که افراد هيئت اجتماعيّه را از حيّز اسفل جهل باعلی افق دانش و فضل متصاعد ميفرمايد ؟.....
اين بسی مبرهن و واضحست که تا جمهور اهالی تربيت نشوند و افکار عموميّه در مرکز مستقيمی قرار نيابد و دامن عفّت و عصمت افراد اولياء امور حتّی اهل مناصب جزئيّه از شائبهء اطوار غير مرضيّه پاک و مطهّر نگردد امور بر محور لائق دوران ننمايد و انتظام احوال و ضبط و ربط اطوار تا بدرجهء نرسد که اگر نفسی ولو کمال جهد مبذول نمايد خود را عاجز يابد از اينکه مقدار رأس شعری از مسلک حقّانيّت تجاوز نمايد اصلاح مأمول
تامّ رخ ننمايد...."
در جایی دیگر در مورد تعلیم و تربیت عمومی می فرمایند که ثروت و غنا در صورتی ممدوح است که در راههای عام المنفعه مصرف گردد و از آن جمیع مردم به منفعت رسند. به عنوان مثال باید برای ترویج معارف و صنایع و تربیت یتیمان مصرف گردد.
" غنا منتهای ممدوحيّت را داشته اگر بسعی و کوشش نفس خود انسان در تجارت و زراعت و صناعت بفضل الهی حاصل گردد و در امور خيريّه صرف شود . و علی الخصوص اگر شخصی عاقل و مدبّر تشبّث بوسائلی نمايد که جمهور اهالی بثروت و غنای کلّی برساند .... اگر در ترويج معارف و تأسيس مکاتب ابتدائيّه و مدارس و صنايع و تربيت ايتام و مساکين خلاصه در منافع عموميّه صرف نمايد آن شخص عند الحقّ و الخلق بزرگوارترين سکّان زمين و از اهل اعلی علّييّن محسوب. "
در ادامه حضرت عبد البهاء با براهین و ادله اثبات می فرمایند که در این مسیر ( ترقی و تعلیم و تربیت ) اکتساب روش های متنوع از سایر اقوام و دانستن مسیر های پیموده شده توسط آنان ، لازم است . و می فرمایند که به تنها با ارتقای سطح علمی و پیشرفت در صنایع هست که کشور ایران میتواند به خرم روزگاران خوش پیشین که ایران قبله ی عالم بود ، باز گردد.

" ... اکتساب اصول و قوانين مدنيّه و اقتباس معارف و صنائع عموميّه مختصراً ( ما ينتفع بهالعموم ) از ممالک سائره جائز تا افکار عموم متوجّه اين امور نافعه گردد و بکمال همّت بر اکتساب و اجراء آن قيام نموده تا بعون الهی در اندک مدّتی اين اقليم پاک سَروراقاليم سائره گردد. "

درقسمتی دیگر از رساله ، در خصوص تعلیم و تربیت ، اشاره به نقش ادیان می فرمایند و نظر خوانندگان را به تاریخ ادیان معطوف می فرمایند که پس از ظهور هر پیامبری در یک کشور، آن سرزمین از هر نظر شاهد پیشرفت علمی و فرهنگی بوه است. پس از ظهور حضرت مسیح پیروان آن حضرت به برکت تربیتی که از ظهور مسیح یافته بودند ، بانیان پیشرفت های گوناگون شدند و مدارس و مکاتب جهت تربیت و بیمارستان ها برای مداوا ی مردم ایجاد کردند.
" خلاصه از برکت تربيت نفوس مقدّسهء که بر ترويج تعليمات انجيليّه قيام نمودند چه اساسمتين اخلاق حسنه در جهان در آن زمان تأسيس شد چه بسيار مکاتب و مدارس و بيمارستانها و محلّات و مکتبها بجهت تربيت اولاد ايتام و فقراء تأسيس شد و چه بسيار نفوس که منافع ذاتيّهء خود را ترک نموده ( ابتغاءً لمرضاتاللّه ) اوقات عمر را صرف تعليم و تربيت عموم نمودند . "

5) نظریه حضرت عبد البهاء در مورد تامین رفاه اجتماعی :
حضرت عبد البهاء در مورد تامین رفاه اجتماعی می فرمایند که اگر دول و ملل دارای تمدن حقیقی شوند یعنی به صلح دست پیدا کنند و فکر و ذکرشان حصر در سعادت عموم بشر شود ، کشور ها به جای پرداختن هزینه های هنگفت برای ساخت اسلحه ، آن سرمایه ها را برای تعلیم و تربیت عمومی صرف خواهند کرد و موجبات ترقی و تعالی و سعادت مردم را فراهم می آورند. در غیر این صورت روز بروز نیاز مند سلاح های پیشرفته تری هستند که جان هزاران شهروند را خواهد گرفت.

" ...حال انصاف دهيد که اين تمدّن صوری بدون تمدّن حقيقی اخلاقی سبب آسايش و راحت عمومی و وسيلهء اجتلاب مرضات الهی است و يا خود مخرّب بنيان انسانيّت و مدمّر ارکان آسايش و سعادت است ؟
... ملاحظه فرمائيد که اگر چنين نعمتی ميسّر شود هيچ سلطنت و حکومتی محتاج تهيُّأ و تدارکات مهمّات جنگ و حرب نباشد .... از اين جهت اوّلاً بندگان الهی عموم اهالی از تحمّل اثقال مصارف باهظهء حربيّهء دول راحت و مستريح شوند ثانياً نفوس کثيره اوقات خود را دائماً در اصطناع آلات مضرّه که شواهد درندگی و خونخواری و منافی موهبت کلّيّهء عالم انسانی است صرف ننمايند بلکه در آنچه سبب آسايش و حيات و زندگی جهانيانست کوشيده سبب فلاح و نجاح نوع بشر گردند و عموم دول عالم بکمال عزّت بر سرير تاجداری مستقرّ و کافّهء قبائل و امم در مهد آسايش و راحت آرميده و مستريح شوند . "
در خصوص انتخاب یک فرد منتخب نیز فرموده اند که آن فرد ، در فکر آسایش و راحتی و غنای خود نباشند بلکه به فکر آسایش مردم باشند.و برای مردم وسائل ترقی و پیشرفت را مهیا کنند.
و در جای دیگر این رساله تاکیید می کنند که اولیا امور باید دامن همت و غیرت به کمر زنند و در فکر اسباب آسایش و رفاه جمیع بشر باشند و سعادت و رفاه آنان را فراهم کنند. به عبارتی ، آنحضرت ، بهترین شرایط اداره ی کشور را در حالتی میدانند که افراد در راس کار ، فکرو ذکرشان حصر در پیشرفت کشور و آبادی آن و تامین رفاه و آسایش مردمان آن دیار باشد.


6) نظریه حضرت عبد البهاء در مورد پیشرفت اقتصادی :
یاداوری پیشرفت های اقتصادی ایران زمین ، که در گذشته مشهور ترین ممالک بوده و وسعت آن چندین برابر اکنون بوده ، آغازگر این رساله است. حضرت عبد البهاء ذهن خوانندگان این رساله را به تاریخ ایران معطوف می کند و برخی نکات را یادآور می شوند. از جمله آنکه می فرمایند ایران اولین کشوری بود که در آن تاسیس حکومت شده و اقتصاد و معارف آن زمان ، ایران را به غبطه ی عالم تبدیل کرده بود. سرزمینی که تمدن آن موجب عزت و سربلندی مردمان آن شده بود ، چه پیش آمده که اکنون محل تاسف کل دنیا شده است؟ در ادامه از مردم می خواهند که از خواب غفلت بیدار شوند و به خرم روزگاران خوش پیشین باز گردند .
در ادامه حضرت عبد البهاء می فرمایند که در راه پیشرفت تمدن و اقتصاد ، ملل مختلف باید روش های گوناگون را از یکدیگر اقتباس کنند. و در غیر این صورت نشانه ی نادانی مردمیان است.
شاهدی از این رساله را برای موضوع بیان شده در زیر مشاهده می کنیم :
" ... و اگر گفته شود در اين امور نيز اقتباس جائز نه اين قول دليل بر جهل و نادانی قائل است ...
.... و يا آنکه ما تا بحال احمال امتعه و اجناس تجارتيّه را از مملکتی بمملکتی بواسطهء حيوانات نقل ميکنيم محتاج بکالسکهء آتشی نبوده و نيستيم چه ضرور مشابهت بامم سائره بجوئيم .... "
در بیانی دیگر ، دیانت حقیقی را سرچشمه ی تمدن وعزت وسعادت و پیشرفت مادی و علمی و اقتصادی معرفی می فرمایند . و پس از آن می فرمایند که دین هم همانند هر امر خیری که قابل سوء استعمال است ، اگر به دست علمای جاهل بیافتد ، اثر خود را از دست میدهد و چون شعله ای که برای روشنایی خانه ای به فرد کوری میدهیم ، آن نابینا هم خود را آتش میزند و هم خانه را و به جز فساد چیزی در پی نخواهد داشت. برای مثال در دیده ایم که حضرت محمد ، آن قوم عرب جاهل را چگونه به عزت رساند. و این دین را سرچشمه ی تمامی پیشرفت ها قرار فرمود که تا سالهای سال ، اروپاییان و دستاوردهای مسلمانان استفاده می کردند و کتب نوشته شده توسط دانشمندان مسلمان در تمامی زمینه ها از جمله طب ، در دانشگاههای کشورشان تدریس می کردند. و این پیشرفت ها در تمامی زمینه ها وقتی مبادله با سایرین می شود ، به اقتصاد آن سرزمین کمک میکند . چه از نظر وارد شدن افراد از دول مختلف به آن کشور و رونق بازارها و چه از نظر مبادلات تجاری بین دولت ها . در رساله می خوانیم :
" ...خلاصه طائفهء عرب در جميع علوم و فنون و معارف و حکمت و سياست و اخلاق و صنايع و بدايع سرور کلّ ملل و اقوام گشتند... "
" ... و اگر در کتب تواريخيّه از جميع دقّت شود مبرهن و واضح گردد که اکثر تمدّن اوروپ مقتبس از اسلام است چنانچه جميع کتب حکما و دانشمندان و علماء و فضلای اسلاميّه را قليلاً قليلاً در اوروپ جمع و بکمال دقّت در مجامع و محافل علوم مطالعه و مذاکره نموده امور مفيده را اجرا نمودند... "

7) نظریه حضرت عبد البهاء در مورد ترویج علوم و فنون مفیده :
همانطور که در بخش پیش به آن اشاره شد ، حضرت عبد البهاء مهمترین عامل ترویج علوم و فنون را ادیان الهی می دانستند که در هر زمان که پیامبری در سرزمینی برای تربیت نفوس از سوی خدا گمارده می شد ، درآن سرزمین نسبت به سایر دول ، ارتقا ء قابل ملاحظه ای در زمینه های علمی و فرهنگی و ترویج علوم و فنون مفیده به ارمغان می آورد. که این پیشرفت ها و علوم و فنون فقط در آن سرزمین باقی نمی ماند و همانطور که میدانیم به سایر کشور های دنیا سرایت کرده و رواج پیدا میکند و اثرات آن بسیار واضح و مشهود است. به عنوان مثال با ورود قوم عرب به سرزمینی که اکنون اسپانیا نام دارد ، در مدت زمان کمی مدنیت را در آنجا تاسیس کرده و سیاست ها و معارفشان را در آنجا رواج دادند و در نهایت آنجا به اسپانیا ی امروز بدل شده است که مهد ترقی و پیشرفت در برخی زمینه هاست.
" جميع تمدّن اوروپ از قوانين و نظام و اصول و معارف و حکم و علوم و عادات و رسوم مستحسنه و ادبيّات و صنايع و انتظام و ترتيب و روش و اخلاق حتّی بسياری از الفاظ مستعمله در لسان فرانسه را مقتبس از عرب است. "
اگر بخواهیم به ترویج علوم و فنون از زاویه ای دیگر بنگریم ، با ید به بیانات حضرت عبد البهاء در مورد پیشینه ی ایران اشاره کنیم که آن حضرت ، تصویری از ایران آن زمان در مقابل دیدگان خوانندگان این رساله نمایان می کند و پس از بیان افسوس خود ، از ایرانیان می خواهند که از غفلتی که آنها و سرزمینشان را به قهقرا کشانده ، بیدار شوند. فرموده اند که نه از هوشیاری مردم ایران کم شده و نه از شان و لیاقت آنها . پی باید دوباره از نظر ترقی و تمدن و پیشرفت زبانزد سایر دول و ملل گردند. در ادامه به بیان خصوصیات افراد حاکم بر مردم پرداخته و می فرمایند که این افراد باید فکرو ذکرشان حصر در پیشرفت کشور و ترویج علوم و فنون مفیده و تامین رفاه و آسایش مردمان گردد.
نظر حضرت عبد البهاء در خصوص مصرف پول و ثروت ،این بوده است که ثروت و غنا در صورتی ممدوح است که در راههای عام المنفعه مصرف گردد و از آن جمیع مردم به منفعت رسند. به عنوان مثال باید برای ترویج معارف و صنایع و تربیت یتیمان مصرف گردد. و چنین فردی از اجر و قرب خاصی برخوردار خواهد بود. در رساله چنین می خوانیم :
" .... اگر در ترويج معارف و تأسيس مکاتب ابتدائيّه و مدارس و صنايع و تربيت ايتام و مساکين خلاصه در منافع عموميّه صرف نمايد آن شخص عند الحقّ و الخلق بزرگوارترين سکّان زمين و از اهل اعلی علّييّن محسوب. "
درجای دیگری از این رساله ی مبارک ، حضرت عبد البهاء با بیان براهین فرموده اند که در مسیرترقی وترویج تعلیم و تربیت و علوم و فنون ، اکتساب روش های متنوع از سایر اقوام و دانستن مسیر های پیموده شده توسط آنان ، جایز است . و می فرمایند که به تنها با ارتقای سطح علمی و پیشرفت در صنایع هست که کشور ایران میتواند به خرم روزگاران خوش پیشین که ایران قبله ی عالم بود ، باز گردد.
8) نظریه حضرت عبد البهاء در مورد حقوق بشر:
در این رساله ، متنی که مستقیما دلالت به حقوق بشر نماید ، موجود نیست ؛ ولی تک تک دلایل و نیازهای عنوان شده در اثبات سایر مطالب از جانب حضرت عبد البهاء ، مبین اشاره ی ایشان به حقوقی است که بشریت به ویژه مردم ایران باید از آن برخوردار شوند. در این رساله به خوانندگان گوشزد میشود که دولتی می تواند منتخب مردم باشد ، که آسایش و امنیت و تعلیم و ترقی را برای مردم به ارمغان آورد و برای آنها بخواهد و این آسایش و رفاه و امنیت حق طبیعی هر فردی است. و آنان حق دارند که از دولتی درخور بیانات حضرت عبد البهاء برخوردار باشند.
تذکار این موضوع نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است که نیاز تمامی ملل است که برای صلح قیام کنند. بشریت از جنگ بیزار است و دیگر نباید دول و ملل به دنبال کسب امور و وسائلی باشد که سبب نزاع و جدال میشود . حضرت عبد البهاء میفرمایند چرا انسان باید زندگی خود را در منازعات و مجادلات بیفایده صرف کند وقتی که می شود منابع و ثروت را برای تحصیل علوم و فنون عام المنفعه مصرف کرد؟ در خود رساله نیز آمده است که :
" ... اشتغال باينگونه اوهام و تدقيق و بحث زايد در اينگونه اقوال سبب تضييع اوقات و اتلاف اعمار است بلکه انسان را از تحصيل معارف و فنونيکه از لوازم ما يحتاج اليه هيئت بشريّه است ممنوع و محروم مينمايد.... "
در ادامه می فرمایند که نیاز امروز بشر ، توسعه ی معارف و علوم و فنون است. و دولت ها باید این مهم را به عنوان یک حق طبیعی برای بشر فراهم کنند. فرموده اند که دانایی ، ضامن پیروزی در هر امری است و آنچه که باعث شکست و تزلزل است ، همانا نادانی و جهل است . و در این راستا باید باید کتب و رسل مفید تهیه و تنظیم گردد. همانطور که در رساله ی مبارک آمده است :
" ...الزم امور و اقدم تشبّثات لازمه توسيع دائرهء معارف است و از هيچ ملّتی نجاح و فلاح بدون ترقّی اين امر اهمّ اقوم متصوّر نه چنانچه باعث اعظم تنزّل و تزلزل ملل جهل و نادانی است... لهذا لازمست که رسائل و کتب مفيده تصنيف شود و آنچه اليوم ما يحتاج اليه ملّت و موقوف عليه سعادت و ترقّی بشريّه است در آن ببراهين قاطعه بيان شود و آن رسائل و کتب را طبع نموده در اطراف مملکت انتشار شود. "


9) نظریه حضرت عبد البهاء در همزیستی و بردباری بین اهل ادیان :
بارز ترین بیان حضرت عبد البهاء درمورد همزیستی و بردباری بین اهل ادیان ، همانا نصیحت ایشان به خوانندگان است که می فرمایند دست از تعصبات دینی و قومی خود بردارند چه که این تعصبات مخرب تمدن جهانی خواهد بود. فرموده اند از تقلید نفوسی که سبب گمراهی هستند بپرهیزند و مسائل فرعی ادیان ، اهل ادیان را از رسیدن به حقیقتی که در کل آنها موجود است نشود. و همه را به یکرنگی و زندگی در کنار هم تشویق می فرمایند که مانند درختان و گلهای یک باغ گرد هم آیید و برای سعادت نوع بشر قیام کنید. فقراتی از رساله را با این مضمون در زیر می خوانیم :
" ای اهل ايران چشم را بگشائيد و گوشرا باز کنيد و از تقليد نفوس متوهّمه که سبب اعظم ضلالت و گمراهی و سفالت و نادانی انسان است مقدّس گشته بحقيقت امور پی بريد و در اتّخاذ تشبّث بوسائل حيات و سعادت و بزرگواری و عزّت خود بين ملل و طوائف عالم بکوشيد. "
10) نظریه حضرت عبد البهاء در رابطه با نظریات واهی برخی افراد :
حضرت عبد البهاء در این رساله برخی نظریات واهی که از سوی برخی افراد در مورد سرشت انسان عنوان شده بود را رد فرموده و با اشاره به اینکه "بعضی نفوس چنان گمان کنند که ناموس طبیعی انسان مانع ارتکاب اعمال قبیحه و ضابط کمالات معنویّه و صوریّه است" ، فرموده اند که این تعلیم و تربیت است که موجبات ترقی و تعالی روح انسان را فراهم می آورد و بدون تربیت انسان مانند باغ بدون باغبان خواهد بود. هرز بار می آید و اعمال شنیع و نا پسند از وی سر می زند. فرموده اند که بدون تربیت ، خرد فطری انسان قادر به تشخیص مسائل خوب و بد نخواهد بود. و فرموده اند که اگر کسی هم قادر به تمیز اعمال پسندیده از نا پسند گردد ، آن از فیوضات لا نهاییه ی ادیان الهیه است .
".... اديان الهيّه و شرائع مقدّسهء ربّانيّه و تعاليم سماويّه اعظم اساس سعادت بشريّه است و از برای کلّ اهل عالم نجاح و فلاح حقيقی بدون اين ترياق فاروق اعظم ممکن نه...."

11) نظریه حضرت عبد البهاء در رابطه با تقلید از غرب :
حضرت عبد البهاء بعد از بررسی "امور ظاهرۀ جسمانیّه" و " اسباب تمدّنیه " توضیح میفرمایند که منظور از برگرفتن تمدن دول از یکدیگر و از غرب ، تقلید کورکورانه در تمامی زمینه ها نبوده است . چراکه مغرب زمین با اینکه مدنیت جهانی دارد ولی چون فاقد اخلاق هستند ، آن مدنیت فاقد نتیجه مطلوب خواهد بود. چراکه نتیجه ی مطلوب و پایدار یک تمدن حقیقی ، آسایش و رفاه بشر است ولکن این تمدن که با وجود درجات متعالی در علم از درجات اخلاق محروم اند و در فکر اضمحلال یکدیگرند ، به کلی مردود و فاقد نتیجه است. چنانچه فرموده اند :
" ...نتيجه ای از اين امور مأمول نه الّا تغلّب و تسلّط موقّت حالی و چون اين نتيجه باقی و پايدار نه لهذا نزد اولی الالباب تقيّد و اهتمام را سزاوار نيست . "
عرفان وفایی
شهریور 89

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

معرفی برخی تعالیم اخلاقی امر بهایی در مقایسه با سایر مکاتب اخلاقی




" آنجا که پای عقل و تجربه می لنگد ، خلأ یی پدید میاید که میتوان با ایمان پر کرد."
کانت

دیری است که برخی تعالیم مبارک حضرت بهاءالله ، طبق اراده ی الهی ، توسط کشور ها و یا نهاد های بین المللی اجرا میشود. از جمله میتوان به " تساوی حقوق زن و مرد " اشاره نمود که در کشور عزیزمان ایران هم زمزمه هایی از آن به گوش میرسد. مدتها بود که در شگفتی چگونگی تحقق این حکم در کشوری مثل ایران که سالها نا برابری حقوق بیداد میکرده ، مانده بودم. تا اینکه چندی پیش فهمیدم که در نظام آموزشی مصوبه ای تصویب شده مبنی بر اینکه درس " آمادگی دفاعی " در خصوص جنگ و راه و روش کار با اسلحه برای دانش آموزان دختر نیز ارائه شود. با این مصوبه دختر و پسر ایرانی در " حق " دفاع از مملکت خود برابر میشوند ! با تعجب از خود سوال کردم که آیا دختر و پسر در چنین حقوقی باید با هم برابر شوند؟ از آن پس دانستم که تعالیم و ساختار های اجتماعی ، هر چقدر هم که متعالی باشد ، تا زمانی که اصول و موازین اخلاقی هماهنگ با آن در جامعه درونی نشود، نتیجه ی مطلوب را حاصل نخواهد کرد. تعالیم مبارکه ی امر بهایی تنها در صورت عجین بودن با اصول و موازین اخلاق بهایی قادر به دگرگونی خواهد بود.
بنابر این بار دیگر میتوان به نا کافی بودن نظریه ی افلاطون که بیان میکرد " آدمی اگر خیر و شر را بشناسد ، هرگز خلاف اخلاق رفتار نخواهد کرد " ، پی میبریم. افلاطون شرط لازم و کافی خوب زیستن را در دانستن اینکه خوبی و بدی چیست ، میدانست . در صورتی که اثبات شد تنها دانستن ، کافی نیست. در موازین اخلاق بهایی ، " شرّ " وجود ندارد و آن را عدم وجود خیر تلقی میکنیم. قسمتی از بیان حضرت عبدالبها را در این خصوص میشنویم :
" ... باری حقائق معقوله مثل صفات و کمالات ممدوحه ی انسان جمیع خیر محض است و وجود است و شر عدم آنهاست. مثل جهل عدم علمست ، ضلالت عدم هدایت است ، ... و اما حقایق محسوسه آن نیز خیر محض است و شرّ اعدام است. یعنی کوری عدم بصر است ، کری عدم سمع است ، موت عدم حیاتست ... ولکن شبهه بخاطر میاید و آن اینکه عقر و مار را سم است ؛ این خیر است یا شرّ است و این امر وجودیست . بلی عقرب شرّ است اما بالنسبه به ما . مار شرّ است اما بالنسبه به ما. اما بالنسبه به خودش شرّ نیست بلکه آن سم سلاح اوست که با آن نیش محافظه ی خویش مینماید. اما چون عنصر آن سم با عنصر ما مطابق نمیآید ، یعنی در ما بین عنصر ما و عنصر او ضدیت است لهذا شرّ است و بالنسبه به هم شرند ولی فی الحقیقه خیرند... پس ثابت شد که در وجود شرّ نیست .آنچه خدا خلق کرده خیر خلق کرده... "
از این بیان دو نکته حائز توجه و تامل است: اول اینکه در وجود شرّ نیست و آنچه را که خدا خلق کرده ، خیر است . دوم آنکه خیر و شرّ مطلق نیستند و باید به طور نسبی آنها را دریافت.
سخنان " اسپینوزا " را در این مورد نسبی بودن خوبی و بدی به یاد میآوریم که چقدر مشابه این آموزه ی اخلاقی امر مبارک است. اما فراموش نکنیم که باز هم تفاوت هایی بین آنها وجود دارد. آنجا که اسپینوزا اعتقاد دارد " هیچ چیز فی نفسه خوب یا بد نیست " و به مفهوم نسبی بودن خوبی و بدی اشاره میکند ، مطابق با بیان حضرت عبدالبهاست . اما باز هم یک تفاوت کوچک این دو را از هم متمایز میکند. اسپینوزا از لفظ " هیچ چیز " استفاده میکند و حضرت عبدالبها لغت " همه چیز " را بر میگزینند. اسپینوزا میگوید " هیچ چیز فی نفسه خوب یا بد نیست " و حضرت عبدالبها اعتقاد دارند که : " همه چیز خوب و خیر است " .
مفهوم دیگری که در موازین اخلاقی امر بهایی عنوان میشود ، این است که اجرای احکام و موازین اخلاقی ، نه جنبه ی دستور دارد و نه برای رضایت کسی است. اجرای احکام نه به خاطر وعده و وعید بهشت است و نه به علت ترس از آتش جهنم. حضرت بها الله در کتاب اقدس میفرمایند :
" ...اعملوا حدودی ، حبا لجمالی ... " یعنی اینکه اوامر و احکام مرا به خاطر عشق به جمال الهی انجام دهید.
ملاحظه میکنیم که هیچگونه اجبار یا حس انجام وظیفه و تکلیفی در معنی این بیان مستتر نیست. بهاییان با اجرای احکام ، احساس عمل به قانون ندارند . اکنون به برخی از تمایزات میان موازین امر بهایی و سایر مکاتب اخلاقی پی میبریم. به طور مثال میتوان مقایسه ای با اخلاق کانت انجام داد. کانت میگوید که وقتی یک مورد اخلاقی خواهد بود که بر اساس وظیفه و احترام به تکلیف باشد.( مثلا اگرمادربه خاطر عشق مراقب فرزند باشد اخلاقی نیست بلکه اگر به خاطر وظیفه اش که الزام خاصی نسبت فرزندش دارد باشد ، آنگاه عمل او اخلاقی است. )بسیار واضح است که ما اگر نیکی یا خدمتی میکنیم ، بر اساس قانون خاصی نیست. و اگر فرمان حضرت بها الله را بخواهیم قانون در نظر بگیریم ، چون ما طبق کتاب اقدس فرمان ایشان را به خاطر عشق به حضرت بها الله انجام میدهیم ، پس نمیتوان به آن حکم وظیفه یا تکلیف داد چرا که فرمان حضرت بها الله برای ما التزام آور نمی باشد.
از مفاهیم دیگری در اخلاق امر بهایی که در هیچ یک از سایر مکاتب – چه دینی و چه فلسفی- به چشم نمی خورد ، عجین بودن خوشبخت زیستن فرد و جامعه است. در مکاتب سابق ، خوشبختی و چگونه زندکی کردن برای نیل به خوشبختی ، تنها برای یک فرد بیان میشد.اما دراصول اخلاقی بهایی ، جنبه ی جامعه شناختی انسان و جامعه نیز مد نظر قرار داده شده است. یعنی در بیانات مبارکه داریم که فرد چون در تعامل با جامعه است ، پس از یکدیگر تاثیر و تاثر میپذیرند. هم فرد بر جامعه تاثیر میگذارد و هم جامعه بر فرد. بنابر این فردی که از موازین اخلاقی بهایی پیروی میکند ، میداند که اگر موجبات پیشرفت جامعه را فراهم کند ، بازتابی از این پیشرفت به خود او باز خواهد گشت . بنابر این فرد تنها به فکر خود نخواهد بود بلکه اعتلای جامعه را هدفی بزرگتر میداند.
یکی از مسائل پیچیده و غامض که از دیر باز تا کنون ذهن بشر را به خود مشغول داشته است ، اختیار و آزادی انسان و تقدیر اوست. مکتبی را که میتوان در این بحث به موازین امر بهایی شبیه دانست ، مکتب رواقی است. به یاد داریم که رواقیون معتقد بودند که " حوادث و وقایع عالم را خداوند به نیکو ترین وجهی از پیش طرح و معین و مقدر کرده است. " با نظر این مکتب ، فضیلت عبارتست از اراده ای که با حوادث و رویداد های طبیعت هم آهنگ و سازگار باشد. یعنی به بیانی ساده تر اگر کسی بتواند بیاموزد که آنچه را که اتفاق می افتد بپذیرد و اگر بتواند بفهمد که همه ی اینها جزء نظم و ترتیبی الهی است که او قدرت تغییر آن را ندارد ، او صاحب فضیلت است. برای مقایسه ی دقیق موازین امر با این مکتب ، به بیان زیر از حضرت بها الله گوش میسپاریم :
" ای بنده ی من ، تو اراده ای داری و من هم اراده ای. اما در عالم آنچه واقع میشود تنها اراده ی من است نه اراده ی تو . پس اگر خودت را آماده پذیرش اراده و مشیت من کنی ، خواسته های تو را به تو عطا خواهم کرد و الا تو در اراده و خواسته ات به عذاب خواهی افتاد و عاقبت هم همان خواهد شد که من اراده نموده ام."
میبینیم که مسئله ی جبر و اختیار در بیانات مبارک به چشم میخورد ، ولی نه جبر کامل ، نه اختیار کامل. بلکه حالتی بینابین این دو به صورتی که اراده ی انسان در طول اراده ی خداست نه در عرض آن. در خصوص مسئله ی جبر و اختیار ، درکتاب مفاوضات که حاوی مسائل فلسفی است ، حضرت عبدابها میفرمایند :
" ...اموری که در تحت اختیار انسان است مثل عدل و انصاف ظلم و اعتساف مختصرا اعمال خیریه و افعال شریه ، این واضح و مشهود است که اراده انسان در این اعمال مدخلی عظیم دارد و اما اموری است که انسان بر آن مجبور و مجبول است مثل خواب و ممات و عروض امراض و انحطاط قوی و ضرر و زیان . این امور در تحت راده انسان نیست و مسئول بر آن نه زیرا مجبور بر آنست . اما در اعما خیریه و افعال شریه مخیر است و به اختیار خویش و به اختیار خویش ارتکاب آن نماید ... بشر عجز صرف است و فقر بحت . توانایی و قدرت مخصوص حضرت پروردگار است و علو و دنو بسته به مشیت و اراده جناب کبریا ... سکون حرکت انسان موقوف به تایید حضرت یزدان است اگر مدد نرسد نه بر خیر مقتدر و نه بر شر توانا. بلکه چون مدد وجود از رب جود رسد توانایی بر خیر و شر هر دو دارد اما اگر مدد منقطع گردد به کلی عاجز ماند اینست که در کتب مقدسه ذکر تایید و توفیق الهیست ... و همچنین جمیع حرکات و و سکنات انسان مستمد از مدد رحمان ولکن اختیار خیر و شر راجع به انسان... کل در ید قدرت اسیر و بنده به اراده خود توانایی بر امری ندارد . پروردگار مقتدر و تواناست و مدد بخش جمیع کائنات . " ( ص 187 )
از این بیان که میتوان فهمید ، در دنیا قواعد اخلاقی و میزان آزادی انسان تا حدی به هم مریوط هستند. انسان در برخی مسائل اخلاقی مثل عدل و انصاف و اراده داردو در برخی دیگر مجبور است. ولی در کل همه چیز منوط به اراده ی کلی الهی است.
از دیگر موازین اخلاقی که در این دور مبارک به آن تاکید بیشتری شده است ، مسئله ی عشق ورزیدن و مهر و محبت است. چنانچه حضرت بها الله میفرمایند :
" قلب خود را با محبت خالصانه نسبت به تمام افرادی که در راهتان میگذرد ، مشتعل سازید. "
این قاعده ، یک شمول کلی است به این مفهوم که به ما نمی گوید در فلان موقعیت فلان عمل را نسبت به کسانی انجام دهیم.بلکه به این صورت قاعده ی کلی را بیان میکنند .
حضرت عبدالبها در مکاتیب ( جلد دوم – ص 266 ) میفرمایند :
" ...اما در این دور بدیع و قرن جلیل اساس دین الله و موضوع شریعت الله ، رافت کبری و رحمت عظمی..."
وقتی که در برخی از اصول اخلاقی امر بهایی دقیق میشویم و میخواهیم یک مقایسه ی علمی با سایر مکاتب انجام دهیم ، ملاحظه میکنیم که با توجه به وحدت عالم و صلح عمومی که هدف این دین شده ، برخی از بهترین مکاتب و نظریات اخلاقی در پاره ای از موارد نقض میشود. مثل قاعده ی زرین که در خصوص مهر و محبت کردن و یا صدمه رساندن و ظلم ، نقض میشود. به عنوان مثال دراین دور به احبا فرموده اند که اگر دشمنان به شما ظلم میکنند ، شما به آنها مهربانی کنید و بسیار است سایر موارد مشابه دراین زمینه.
این مقال را با توجه به بیانی از حضرت عبدالبها ومداقه در تفاوتهای موازین امری در این دور بدیع و سایر ازمنه به پایان میرسانیم :
" احبای الهی به موجب تعلیمات رحمانیه قیام کنند و به نشر رائحه ی طیبه محبت عمومیه پردازند. در هر دوری امر به الفت بود و حکم به محبت ؛ ولی محصور در دایره ی یاران موافق بود نه با دشمنان. اما الحمدلله که در این دور بدیع اوامر الهی محدود به حدی نه و محصور در طائفه نیست. جمیع یاران را به الفت و محبت و رعایت و عنایت و مهربانی به جمیع امم امر میفرماید.حال احبای الهی به موجب این تعالیم ربانی قیام کنند. اطفال بشر را پدر مهربان باشند و جوانان انسان را برادر غمخوار گردند و سالخوردگان را اولاد جانفشان. مقصود اینست که باید با کل حتی دشمنان به نهایت روح و ریحان محب و مهربان بود و در مقابل اذیت و جفا نهایت وفا مجری دارید و در موارد بغضا به نهایت صفا معامله کنید. سهم و سنان را در سینه مانند آیینه هدف نمایید و طعن و شتم و لعن را به کمال محبت مقابله کنید. تا جمیع امم مشاهده ی قوت اسم اعظم نمایند و کل ملل معترف به قدرت جمال قدم گردند که چگونه بنیان بیگانگی بر انداخت و امم عالم را به وحدانیت و یگانگی هدایت فرمود... "

اسفند ماه 88
عرفان وفایی

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

فواید دروغ در مجموعه ی " سالهای مشروطه "




مرز در عقل و جنون باریک است کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

فواید دروغ در مجموعه ی " سالهای مشروطه "

در 5 سال اخیر ، تهمت ها و افترا ها به جامعه ی بهایی ، جامعه ای که دیگر واژه ی" اقلیت " برای آن کمی کوچک است ، رشد فزاینده ای داشته است. این مهم به نفوذ عوامل سازمان حجتیه به درون دولت مربوط میشود یا خیر ، نمی دانم. ولی چیزی که واضح است ، رشد سمپاشی ها و دروغ گویی ها در رسانه های عمومی علیه دیانت بهایی از ابتدای دولت قبل تا کنون است.
حال بنده این فرصت را غنیمت شمرده و با بیان فواید دروغ ها در این مجموعه ، از مردم عزیز کشورم دعوت میکنم که با ذهن باز به تماشای این مجموعه بنشینند که گاهی شیاطین به اشتباه، ما را به سوی خدا رهنمود میشوند...
مردم عزیز کشورایران که با تفکر در تاریخ و به بحث گذاردن آن در گفتمان های خود ، توانایی تمیز راست را از دروغ دارند، با شنیدن این اتهامات تحقیقات خود را برای یافتن حقیقت آغاز خواهند کرد. به راستی که خود دشمنان وسیله ای برای گسترش این آیین هستند.
این مجموعه به زعم باطل بانیان آن ، مردم را از دیانت بهایی بیزار میکند. در واقع ، مردم فکور که با تامل بر وقایع تاریخی به دنبال حقیقت هستند ، بی شک به حقیقت دست خواهند یافت. این مجموعه جرقه ای خواهد بود برای حل شدن سوالاتی که در اذهان شکل میگیرد.
مردم عزیز کشورمان با شنیدن این جمله از امیر در این مجموعه که : " این مردم را در فشار نگذارید، اصالت این مملکت به مردم آن است " و مقایسه ی آن با وضعیت کنونی جامعه ی ایران و وارد آمدن فشار های بی امان به آنان ، آیا به دروغ بودن ما بقی جملات و اسناد تاریخی در این مجموعه پی نخواهند برد؟ آیا با شنیدن این جمله ی امیر که : " آرد به دول مختلف صادر نشود، اول حق مسلم ملت است که شکم گرسنه آنها سیر شود " و مقایسه آن با وضع موجود، به فکر فرو نمیروند؟
از فواید دیگر این دروغ ها ، اثبات شدن بعضی مسائل برای متفکران است. با دیدن تمسخر پیامبران آیین بهایی در این مجموعه و اهانت به آنها ، میتوان بار دیگر به آیاتی شریف از قرآن ایمان آورد که می فرمایند :
" كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ "(و هر امتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند و به [وسيله] باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند پس آنان را فرو گرفتم آيا چگونه بود كيفر من ) ( سوره غافر آیه 5 )
" أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ " (پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد) ( سوره بقره آیه 87 )
تمسخر و اهانت تمامی پیامبران الهی در طول تاریخ ، همیشه تکرار شده و این بار نیز متفاوت از سایر ادوارنیست. پس جای خرسندی است که با کثرت اهانات ، میتوان به حقانیت این آیین مبین پی برد. و اتفاقا در صورت عدم وجود چنین تهمت هایی ، باید به حقانیت حضرت باب و بها الله شک میکردیم ولی اکنون میفهمیم که حتما این آیین پیامی جدید برای جهانیان دارد که دشمنان آن اینگونه برای وارون جلوه دادن آن رخ را میخراشند؛ چراکه شاعر میگوید : " تاجر بی متاع بی مایه ، خود ببندد دکان خود تو مبند. "
در تاریخ چنین ثبت است که چون سلطان محمد فاتح دوم برای فتح قسطنطنیه لشکر کشید و استحکامات دشمن را شکست و میرفت که قسطنطنیه را تسخیر کند ، یکی از سرداران سپاه رم ،وارد کلیسایی شد و کشیشی را مشغول کتابت دید. از او پرسید ای کشیش چه میکنی؟ کشیش گفت ، بر رد محمد و دین او مینویسم. سردار ناراحت شد و سیلی بر صورت او نواخت و گفت : تو اگر میخواستی ردیه ای بنویسی ، باید زمانی این کار را میکردی که محمد در شبه جزیره عربستان یکه و تنها بود. نه اکنون که لشکریان او استحکامات ما راشکسته و چیزی نمانده که وارد قسطنطنیه شود.
از این واقعه تاریخی عبرت آموز، باید چنین نتیجه گرفت که اگر کسی قصد ریشه کن کردن این آیین را دارد، می بایست 166 سال پیش این کار را میکرد که حضرت باب یکه و تنها در شیراز اظهار امر کرد. نه اکنون که این آیین – به اظهار دایره المعارف بریتانیکا - از نظر پراکندگی جغرافیایی دومین دین در جهان بعد از مسیحیت است.

عرفان وفایی
بهمن ماه 88

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

داستان زندگی عقاب





عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است . عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند . ولی برای این که به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد. زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد : چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند . نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود . شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد.

در این هنگام ، عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد . یا باید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد . برای گذرانیدن این فرایند، عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند . در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود . پس از کنده شدن نوکش ، عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ، سپس باید چنگال هایش را از جای برکند. زمانی که به جای چنگال های کنده شده ، چنگال های تازه ای درآیند ، آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند .
سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد ، آغاز کرده ... و 30 سال دیگر زندگی می کند.

چرا این دگرگونی ضروری است ؟
بیشتر وقت ها برای بقا ، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم . گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم . تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

گذری بر منشا موازین اخلاقی و مفهوم خیر و شر





" دو چیز ذهن مرا به بهت و حیرت میاندازد و هر چه بیشتر و ژرفتر میاندیشم ، بر شگفتی ام میافزاید: یکی آسمان پر ستاره ای که بالای سر ماست و دیگری موازین اخلاقی که در دل ماست." کانت

اگر بخواهیم به درستی به منشا و ماهیت موازین اخلاقی در هر مذهب و یا مکتب پی ببریم ، باید ابتدا به این سوالات پاسخ دهیم که : " کدام عمل اخلاقی و کدام عمل غیر اخلاقی است؟ " و یا " چه کسی اخلاقی رفتار میکند و چه کسی غیر اخلاقی رفتار میکند؟ "
هر کدام از مکاتب و فلاسفه نظریاتی در پاسخ به این سوال یا سوالات مشابه از قبیل " انسان چطور باید رفتار کند ؟ " یا " زندگی سعادتمندانه برای انسان کدام است ؟ " ارائه کرده اند. به راستی کدامیک از این مکاتب یا فلاسفه بهترین روش و سیر را ارائه میدهند؟ این نظریات در ابتدا درست و بهترین می نمایانند ولی با تعمق در آنها به تضاد ها یی مابین آنها ومواردی در زندگی واقعی بر میخوریم. با این حال آیا میتوان هیچ یک از این مکاتب را به طور قطع پاسخ سوال مطرح شده دانست؟
در این مقاله برای رسیدن به یک پاسخ قانع کننده ابتدا به بررسی ومقایسه ی نظریات دو تن از فلاسفه ی بزرگ به نامهای " اسپسنوزا " و " کانت " در مورد موازین اخلاقی میپردازم و سپس این دو نظریه را با موازین دیانت بهایی مقایسه خواهم کرد.

" آنجا که پای عقل و تجربه می لنگد ، خلأ یی پدید میاید که میتوان با ایمان پر کرد."
کانت
کانت از جمله فلاسفه ای بود که اعتقاد داشت " اخلاق " مهمترین موضوع فلسفه است. بنابر عقیده ی کانت ، انسان در مقامی که میخواهد عملی اخلاقی انجام دهد ، اگر آن عمل صرفا به حکم " حس تکلیف " انجام شده باشد ، اخلاقی است و در نقطه ی مقابل ، عملی که بنابر " تمایلات " انسان صورت گرفته باشد ، غیر اخلاقی است . دو عامل " تکلیف " و " تمایل " بر خلاف یکدیگر هستند. اگر در انجام کاری الزام وجود داشته باشد ، به صورت تکلیف است. بر عکس ، اگر هیچ الزامی در کار نباشد ، یک عمل از روی میل و خواسته ی فرد انجام میپذیرد. بنابراین تکلیف آنست که آدمی علی رغم تمایلات خود بایستی انجام بدهد.
کانت تاکید میورزد که ایمان وی، او را به این حد درک آورده نه عقل. کانت ایمان به بقای روح ، ایمان به وجود خدا و ایمان به اختیار انسان را انگاره های عملی میخواند. که منظور از انگاره های عملی ، چیزهایی است که باید به خاطر " کردار " که همان اخلاق انسان است ، فرض کرد. وی میگفت : "فرض وجود خدا یک ضرورت اخلاقی است . "
کانت پس از تعیین حدود اعمال اخلاقی و غیر اخلاقی ، به این موضوع میپردازد که در وضعیت های مختلف ، تکلیف انسان چیست و چگونه باید رفتار کند. بنابر نظریه ی کانت ، تمیز حق از نا حق کار عقل است نه احساس. همه ی ما میدانیم که چه چیزی درست و چه چیزی نا درست است ، نه به دلیل اینکه آن را آموخته ایم بلکه چون این یکی از توانایی های ذهن ما است. وی اعتقاد داشت که همه ی ما " عقل عملی " داریم، یعنی شعوری که ما را قادر میسازد در هر مورد حق را از نا حق تشخیص دهیم. به همین منوال همه ی ما تابع موازین کلی اخلاقی هستیم. موازین اخلاقی " صوری " اند چون مقدم بر تجربه هستند. یعنی وابسته به هیچ مورد خاصی از گزینش اخلاقی نیستند. برای همه ی مردم و همه ی جوامع و همه ی زمانها کاربرد دارند. نمی گویند اگر در این موقعیت یا آن گیر کردی فلان کار را کن. میگویند در کلیه ی موقعیت ها چگونه رفتار کن.
کانت موازین اخلاقی را به عنوان" امر مطلق " مطرح میکند . یعنی اینکه موازین اخلاقی " مطلق " هستند و برای همه ی موارد کاربرد دارند. و نیز " امر " هستند ، یعنی با اقتدار فرمان میدهند. مقصود کانت از موازین اخلاقی در واقع وجدان انسان است. ما با اینکه نمیتوانیم ثابت کنیم که وجدان به ما چه میگوید ، ولی میدانیم که چه میگوید. از جمله امور مطلق که کانت مطرح میکند این است : " فقط بنابر قاعده ای رفتار کن که بموجب آن در همان حال بتوانی بخواهی که آن قاعده یک قانون کلی گردد. " یعنی یک فرد اخلاقی در نظر کانت باید هر عملی را با توجه به اینکه اگر عمل وی یک اصل کلی شود چگونه ظاهر خواهد شد ، مورد داوری قرار دهد. یک قاعده ی مطلق دیگر در نظر کانت عبارتست از : " چنان رفتار کن که گویی انسانیت را ، خواه در شخص خودت ، خواه در دیگری ، در هر مورد همچون غایت می انگاری و نه به عنوان وسیله " . طبق این قاعده ، یک فرد اخلاقی باید هدف غاییش انسانیت باشد ، بنابر این حاضر نخواهد شد که کسی را وسیله ای برای رسیدن به هدف دیگر قرار دهد.

" بر نفوس و عقول نمی توان با اسلحه حکومت کرد فقط می توان آنها را با علو همت و عظمت روح رام کرد. " اسپینوزا
اسپینوزا به گفته ی برخی ، بارزترین نماینده ی مکتب اصالت عقل است. گرایش اسپینوزا به فلسفه برای یافتن راه سعادت بود . به همین دلیل مهمترین اثرش را با اینکه شامل مباحث متافیزیک می باشد ، اخلاق نام نهاد. منشا یافتن پاسخ به سوالهایی که اسپینوزا در سر داشت در گفته ی خودش نمایان میشود :
" که به تجربه دریافتم که غالب چیزهایی که در زندگانی عادی به آن بر می خوریم ، پوچ وبی فایده است و چیزهایی که من بدانان دلبسته ام یا گریزانم ، به خودی خود نه خوب و نه بد هستند و نیک و بد ها همه نسبی هستند . اگر دلبستگی انسان به چیزهای ناپایدار و زودگذر باشد ، چون از دست بروند ، سبب یأس و اندوه می شوند.
بالأخره تصمیم گرفتم که به جستجوی چیزی بپردازم که به خودی خود خوب است و می تواند خوبی خود را به آنان منتقل کند و به وسیله آن از سعادت ابدی برخوردار باشم . آنکه دلبسته به امور پایدار باشد ، خوشی او همیشگی خواهد بود. "
از این گفته ی وی ، خیلی مسائل از جمله انگیزه او برای جستجوی سعادت و همچنین نوع زندگی ای که او میخواست ، نمایان میشود. اسپینوزا میخواهد که به چیزی دل بندد که پایدار باشد و از دست نرود ؛ چیزی که خوب مطلق باشد و با دست یابی به آن به سعادت برسد. و این خواسته ی او منشا ظهور موازین اخلاقی برای وی بود. اسپینوزا در زمان خود به مطلبی دست یافت که تا آن زمان مطرح نشده بود و آن " نسبی " بودن خوبی و بدی بود. وی اعتقاد داشت که خوب و بد و فضایل و رذایل اموری نسبی هستند. یعنی تنها نسبت به انسان معنا دارند . هرچه سازگار با مصالح شخص یا اجتماع باشد ، خوب می خوانند ، و عمل به آن را فضیلت می نامند و هرچه برخلاف آن باشد ، بد و عمل به آن از رذایل شمرده می شود. اما خوب و بد به خودی خود حقیقت ندارند و حتی ممکن است که یک عمل واحد ، در یک مورد خوب و در مورد دیگر بد شمرده شود و نیز ممکن است عملی که بظاهر خوب شمرده می شود ، اما در باطن موجب رنج شود.
پس از اینکه اسپینوزا به مفهوم نسبی بودن خیر و شر رسید ، این سوال در ذهنش آمد : " حال که خوبی و بدی اموری نسبی و اعتباری هستند و حقیقت ندارند و نیز گفته شد که انسان اسیر خواهشها و عواطف و بی اختیار و تابع جبر علیت است ، پس اخلاق چگونه می تواند ممکن شود ؟ "
هدف از اخلاق ، رسیدن به کمال و سعادت است . از طرفی انسان تنها در اعمالی که از عقل و دانش برمی خیزند ، آزاد و مختار است و در جهت کمال می رود و دارای قدرت می شود و تنها لذات عقلی هستند که مایه سعادت جاودانیند و هرچه مانع عقل و دانش شود ، موجب بندگی است . پس وسیله تشخیص خوب و بد و سود و زیان و سرچشمه آزادی و سعادت ، عقل و دانایی می باشد . به عبارت دیگر ، پایه فضیلت عقل و دانایی است. اسپینوزا این آزادی را نیز نسبی میداند و اعتقاد دارد که تمامی حوادث که در دنیا اتفاق میافتد ، از قبل مقدر شده و انسان در آنها اختیار ندارد. پس از نظر اسپینوزا یک فرد اخلاقی ،فردی است که اولا با استفاده از عقل خود بفهمد که تمام حوادث مقدر و قطعی است وثانیا با احساس خود این موضوع را درک کند و بپذیرد. از نظر وی ، انسان وقتی سعادتمند است که بفهمد قدرت انسان محدود است.

ذیلا برای بررسی موازین امر بهایی ، فقراتی از بیانات مبارک در خصوص علت و هدف اخلاق و مسئله ی خیر و شر ارائه مینمایم:
حضرت بها الله در کتاب اقدس میفرمایند :
" ...اعملو حدودی ، حبا لجمالی ... " یعنی اینکه اوامر و احکام مرا به خاطر عشق به جمال الهی انجام دهید.
" محبوب عالم در سجن اعظم جمیع را نصیحت میفرماید به اموری که سبب و علت ارتفاع آن نفوس و ما ینبغی للانسان است. باید کل به سمع قبول اصغا نمایند. ای دوستان اخلاق حسنه و اخلاق مرضیه و شئونات انسانیه سبب اعلا کلمه الله و ترویج امر بوده و خواهد بود. لذا بر هر نفسی لازم و واجب که الیوم به معروف تمسک جوید و از منکر اجتناب نماید... " کتاب خطی 1
حضرت عبدالبها در مفاوضات میفرمایند :
" ... باری حقائق معقوله مثل صفات و کمالات ممدوحه ی انسان جمیع خیر محض است و وجود است و شر عدم آنهاست. مثل جهل عدم علمست ، ضلالت عدم هدایت است ، ... و اما حقایق محسوسه آن نیز خیر محض است و شرّ اعدام است. یعنی کوری عدم بصر است ، کری عدم سمع است ، موت عدم حیاتست ... ولکن شبهه بخاطر میاید و آن اینکه عقر و مار را سم است ؛ این خیر است یا شرّ است و این امر وجودیست . بلی عقرب شرّ است اما بالنسبه به ما . مار شرّ است اما بالنسبه به ما. اما بالنسبه به خودش شرّ نیست بلکه آن سم سلاح اوست که با آن نیش محافظه ی خویش مینماید. اما چون عنصر آن سم با عنصر ما مطابق نمیآید ، یعنی در ما بین عنصر ما و عنصر او ضدیت است لهذا شرّ است و بالنسبه به هم شرند ولی فی الحقیقه خیرند... پس ثابت شد که در وجود شرّ نیست .آنچه خدا خلق کرده خیز خلق کرده... "
مواردی که به طور خلاصه از این بیانات بر میآید عبارتند از :
1) اخلاقی عمل کردن ( تمسک به آنچه امر شده ) موجب اعتلای فرد و جامعه و پیام الهی میشود.
2)عمل کردن به موازین اخلاقی بهایی ، نه بر حسب دستور است و نه به خاطر ترس از نار جهنم و شوق وعده های بهشت است . بلکه به خاطر عشق الهی است.
3) نفس خوبی و بدی نسبی هستند و هیچ چیز ذاتا بد نیست بلکه در شرایطی و نسبت به چیزی بد خواهد بود.
با توجه به بیانات مبارکه مشهود است که قسمت اول نظریه کانت ( تکلیف و تمایلات ) مغایر موازین امر بهایی میباشد چرا که انجام اصول اخلاقی بر اساس تکلیف نمیباشد.با یک مثال نقض این تفاوت را نشان خواهم داد. یک فضیلت اخلاقی که اساسا خوب است و طبق هیچ مکتبی نمیتوان آن را غیر اخلاقی تلقی کرد را در نظر میگیرم .فرضا " خدمت کردن به عالم انسانی" یا به لفظ عام تر " نیکی به مردم " را در نظر میگیریم و چنین استدلال میکنم:
کانت میگوید که وقتی یک مورد اخلاقی خواهد بود که بر اساس وظیفه و احترام به تکلیف باشد.( مثلا اگرمادربه خاطر عشق مراقب فرزند باشد اخلاقی نیست بلکه اگر به خاطر وظیفه اش که الزام خاصی نسبت فرزندش دارد باشد ، آنگاه عمل او اخلاقی است. )بسیار واضح است که ما اگر نیکی یا خدمتی میکنیم ، بر اساس قانون خاصی نیست. و اگر فرمان حضرت بها الله را بخواهیم قانون در نظر بگیریم ، چون ما طبق کتاب اقدس فرمان ایشان را به خاطر عشق به حضرت بها الله انجام میدهیم ، پس نمیتوان به آن حکم وظیفه یا تکلیف داد چرا که فرمان حضرت بها الله برای ما التزام آور نمی باشد.
قسمت دوم نظریه کانت که برخی اصول مطلق را بیان میدارد، منافاتی با موازین اخلاقی بهایی ندارد. و یک امر درست میتوان تلقی کرد.

از سویی دیگر فلسفه ی اخلاق اسپینوزا ، از برخی جهات مشابه و از برخی جهات مغایر با موازین بهایی است. آنجا که اسپینوزا اعتقاد دارد " هیچ چیز فی نفسه خوب یا بد نیست " و به مفهوم نسبی بودن خوبی و بدی اشاره میکند ، مطابق با بیان حضرت عبدالبهاست . اما باز هم یک تفاوت کوچک این دو را از هم متمایز میکند. اسپینوزا از لفظ " هیچ چیز " استفاده میکند و حضرت عبدالبها لغت " همه چیز " را بر میگزینند. اسپینوزا میگوید " هیچ چیز فی نفسه خوب یا بد نیست " و حضرت عبدالبها اعتقاد دارند که : " همه چیز خوب و خیر است " .
اسپینوزا اعتقاد داشت که هدف از اخلاق ، رسیدن به کمال و سعادت است . همینطور در بیانات مشاهده میکنیم که اخلاق موجب اعتلای روح و رسیدن به کمال میشود. نظر اسپینوزا در خصوص اراده و قدرت انسان که محدود است وهمچنین نظر وی در مورد پذیرفتن این مقدرات به عنوان یک عمل اخلاقی ، مغایرتی با موازین بهایی ندارد. اما مفهموم سعادتمندی در امر بهایی صرفا در این خلاصه و محدود نمیشود.



عرفان وفایی
آذرماه 88